بود و نبود گرایش‌های کهنه و شعر نو ترکی

 | تاریخ ارسال: 1396/8/8 | 
خوانندگان‌ ایرانی ادبیات ترکیه با نام‌های شاعرانی چون ناظم حکمت، اورهان ولی، اکتای رفعت، ملیح جودت و ... آشنایی دارند و آثار این شاعران به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است؛ اما متأسفانه با تحولات ادبی و شعر امروز ترکیه در دو دهه‌ گذشته آشنایی اندکی در ایران وجود دارد و ضروری است که مخاطبان و علاقه‌مندان ادبیات ایران و ترکیه با تحولات ادبی دو دهه اخیر در دو کشور بیشتر آشنا شوند.
نشست هفتگی شهر کتاب، سه‌شنبه دوم آبان‌ماه 1396 به بررسی و تحلیل «شعر ترکیه بعد از سال ۲۰۰۰»  اختصاص یافت؛ در این نشست تورقای شفق مدیر مؤسسه یونس امره در تهران، عثمان اوزباغچه و خاقان شرق‌دمیر از شاعران امروز ترکیه و ناصر فیض و اسماعیل امینی از شاعران امروز ایران حضور یافتند.
 
بده‌بستان‌هایی در عرض تاریخ
تورقای شفق در ابتدا مناسبات و مشترکات فرهنگی میان ایران و ترکیه در عصر حاضر را تشریح کرد و از ضرورت برگزاری نشست‌ها و برنامه‌هایی از این‌دست گفت؛ وی اظهار داشت: می‌دانیم ادبیات ترکیه تا دوره «تنظیمات» بیشتر متأثر از ادبیات ایران بوده‌است؛ اما ازآن‌پس حرکتی را درجهت عکس وضعیت یادشده می‌بینیم؛ آن‌چنان‌که شعرای ایران در دوره مشروطه از افرادی چون «نامی کمال» و «توفیق فکرت» متأثر بوده‌اند؛ ایده‌های نو که از اروپا وارد استانبول شده بود ازطریق شعرای ترک وارد ایران شد. روشنفکران ایرانی که در استانبول ساکن بودند از اوضاع آن مقطع تأثیر پذیرفتند و اندیشه‌های تازه اروپایی را به ایران بردند. در این زمینه پژوهشی دقیق و شایسته صورت نگرفته‌است؛ بنابراین باید کارهای بیشتر و دقیق‌تری صورت گیرد تا مشترکات ما در دوره معاصر بیشتر عیان شود.
 
انشایی برای چشم
عثمان اوزباغچه مباحث خود را با موضوع «چارچوب کلی شعر مدرن ترکیه» آغاز کرد؛ وی گفت: شعر هنری است که پیوسته به‌دنبال شیوه‌های تازه‌ای برای بیان می‌گردد. شعر ما در دهه‌های پس از ۱۹۹۰ مشکلاتی داشته‌است که باید حل شوند؛ بررسی امکان‌های جدید در صدر این فهرست است. در طول تاریخ ذوق شعر از نو به وجود می‌آید. در شعر مدرن ترکیه، یک دوره از دو نسل تشکیل شده‌است. فرایند نگارش دو کتاب اول شاعران این دوره، فرآیند تولد یک نسل است؛ با این حساب از سال‌های اول دهه ۱۹۲۰ تاکنون در شعر ترکیه، یک دوره بیست تا سی سال طول می‌کشد؛ یعنی شعر، هر بیست یا سی سال یک‌بار احیا می‌شود. شعر ترکیه از سال ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ سه تحول بزرگ را از سر گذرانده‌است. از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ شعر ترکی در مسیری قرار گرفته‌است که می‌توان محصول آن را «شعر اجتماعی» نامید. در دهه ۱۹۸۰ اشعاری درجهت مخالف شکل گرفت؛ این تلاشی بود برای نزدیک‌شدن به «اشعار خالص».
وی ادامه داد: دهه ۲۰۰۰ به جست‌وجوی شیوه‌های جدید بیان گذشت؛ ازاین‌رو در این مقطع، بحث‌های بسیاری درباره مشکلات تکنیکی درگرفت. شعر «تنظیمات» در مراحل مختلف از شعر کلاسیک دور شد و به‌تدریج فرم شعری «خطاب مستقیم» برمبنای مناقشات فکری وجود آمد. برخلاف فرم یادشده، فرم «ثروت فنون» به‌مثابه نوعی عقب‌نشینی به سمت مسائل درونی شعر است. از ۱۹۹۰ به این سوی تنها قالب‌های شعری محل بحث بودند. شعر ترکی، دهه ۲۰۰۰ را با مانیفست‌های پیشنهادی آغاز کرد؛ این خود دوره‌ای تازه در شعر ما بوده‌است. این‌دست پیشنهادها، شعر را به ساختاری جزمی هدایت می‌کردند؛ این به‌مثابه گرهی در روند یادشده بود. مانیفست‌هایی که در چارچوب قوانین مسجل قرار می‌گیرند در بازه متغیر زندگی به‌سرعت کهنه می‌شوند.
اوزباغچه روند طی شده را موجب قدرت‌یافتن شعر ترک دانست و ازآن‌پس افزود: بحث‌های آزاد درباره مشکلات ساختاری را می‌توانیم با عنوان تکنیک و نظریه گرد آوریم؛ این رویه خود دوره‌ای تازه را در شعر ترکی درانداخته‌است. پس از دوره نوآوران دوم، رویکردهای انتقادی درباره شعر ترک افزایش یافته‌است. بررسی‌های فرمی در شعر امروز ما بسیار مورد توجه است. در دهه ۲۰۰۰ نوآوری به فرم محدود شده‌است؛ این رویکرد به‌واسطه امکانات جدید تأثیرگذار می‌نماید. در این چارچوب، با تقسیم کلمات به دو یا سه جزء، تلاش می‌شود مفاهیم افزایش یابند؛ درپی آن شاخص‌‌های مرتبط با تکنولوژی (رایانه، اینترنت)، عناصر دیگری برگرفته از دیگر هنرها و نیز شاخص‌هایی چون علائم راهنمایی و رانندگی وارد متن شعر شده‌است؛ هم‌چنین علائم غیرنگارشی بسیاری نیز به دنیای شعر ما ورود یافته‌است.
وی با ذکر نمونه‌هایی ابعاد مختلف رویکردهای رایج در شعر معاصر ترکیه را برشمرد و افراد مؤثر در این حوزه را معرفی کرد؛ اوزباغچه در تشریح گونه‌ای دیگر در شعر ترکیه پس از سال ۲۰۰۰ گفت: در «شعر عینی» ظاهر کلمات ملاک قرار می‌گیرد و حروف و کلمات به‌مدد تصاویر انشا می‌شوند؛ این‌ گونه شعری کارکرد کلام را تغییر داده و آن را به انشایی برای چشم بدل کرده‌است؛ جای خواندن با تعبیر و برداشت از متن عوض شده‌است. این گونه را به‌عنوان تصویر باید ادراک کرد و خواند. رویکردهای مبتنی‌بر فرم در این دوره نشان می‌دهد، رویکردهای سنتی برای بیان مفاهیمی که مدام درحال تغییرند کافی نیستند. البته رد و نشان سنت در تلاش‌های فرمی تازه به‌خوبی دیده می‌شود؛ حال‌آن‌که آن‌ها به‌تنهایی پاسخ‌گو نیستند و نمی‌توان مسائل دنیای امروز را تنها در قالب آن‌ها مطرح کرد. انسان امروزی روزانه از هزاران تصویر عبور می‌کند؛ او وقتی بخواهد مفاهیم تازه و منیت خود را در شبکه‌ای از تصاویر و فرم‌های سنتی بیان کند دچار مشکل عدم تناسب در فرم و محتوا می‌شود؛ محتوای تازه، فرم تازه را می‌طلبد.
وی در انتها زیرساخت‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی مبتنی‌بر شکل‌گیری فرم‌های تازه در شعر معاصر ترکیه را با ذکر مصادیقی تشریح کرد و فرازوفرودهای آن را برشمرد.
 
که ما ترکیم و ترکی باید ماست
خاقان شرق‌دمیر «شعر ترکی، مدرن، پست‌مدرن و پس از آن» را موضوع سخنان خود قرارداد؛ وی در ابتدا به تعریف شعر و شاعر پرداخت و سپس تصریح کرد: از اوایل قرن نوزدهم، انسانی نوین و به‌تناسب آن جهان‌بینی نوینی در کشور ما ظهور کرده‌است؛ این جهان‌بینی که با جنبشی فرهنگی درهم آمیخته با ظهور شعر مدرن ترکی شکل گرفته‌است؛ منبع اصلی این جهان‌بینی نوین، شعر است. انقلاب در گام نخست در شعر مدرن ظهور یافته و به کل حیات اجتماعی گسترش یافته‌است. به‌اعتقاد «احمد محی‌الدین» این تحول از یک‌سو به‌دلیل تأثیرات فرهنگ غربی و از سوی دیگر در ارتباط با سقوط فرهنگ سنتی موجود در امپراتوری عثمانی شکل گرفته‌است. در شرایط یادشده، نوآوری‌ در شعر موجب تغذیه حوزه فرهنگ شده و تحرکات موجود در حوزه فرهنگ نیز موجب ایجاد تحول هم در عرصه اندیشه هم در ساختار اجتماعی شده‌است.
وی افزود: اولین شعرای مدرن ترکیه که در محور انسان نوین و جهان‌بینی مدرن اقدام به نوآوری شعر نمودند، گویی اشتیاقی را آشکار کردند که سالیان دراز امکان ظهور نیافته بود؛ این اشتیاق که متأثر از فرهنگ فارسی در شعر کلاسیک ترکی سرکوب شده بود، نشانه بارز نوآوری در شعر است. بی‌شک این اشتیاق موجب سرایش مصرع «که ما ترکیم و ترکی باید ماست» شده‌است؛ بیش از عناصر خارجی، عناصر ترکی ناشی از ترک‌گرایی سرایش مصرع یادشده را سبب شده‌است؛ زیرا ترکی عامل اصلی بیان جمله «ما شعری هم‌طراز شعر غربی داریم» است؛ شعر ترکی هرچه مدرن‌تر شده‌است، رفته‌رفته ترکی‌تر شده و درنهایت به نقطه آغاز خود بازگشته‌است؛ هم‌چنین به شفافیت عصر ظهور ترکی دست یافته‌است.
شرق‌دمیر در ادامه با ذکر مثال‌ها و مصادیقی، رویکردهای ساختاری رایج در آن ادوار را تشریح کرد و به معرفی افراد مؤثر در شکل‌گیری آن‌ها پرداخت؛ وی سپس ادامه داد: پس از دوره یادشده نثر ترکی تازه‌ای شکل گرفت که از حوزه تأثیر زبان فارسی خارج شده و از غرب متأثر شده بود. تجدد در زبان نثر زمینه‌ای برای ظهور اندیشه‌های نو و تحقق مدرنیته در شعر را فراهم کرد. در این مقطع مضامین شعر کلاسیک رها شد و مفاهیمی اصیل و معاصر چون وطن، حریت و ملت به شعر مدرن ترکی ورود یافت. اما به‌رغم این‌که این مفاهیم متأثر از فرهنگ غربی ظهور یافتند، باید آن‌ها را به‌عنوان محصولات ذهنیتی درنظر آورد که با پیش‌زمینه فرهنگ ترکی ‌اسلامی رشد یافته‌اند. بی‌شک تحقق کامل این اندیشه نوین در اشعار عبدالحق حامد مشهود است؛ اولین دروازه بازشده به شعر مدرن اثر وی با نام «صحرا» است. او متأثر از رمانتیسیسم غربی توازنی میان رویکردهای کهن و شیوه‌های نوین برقرار کرده‌است. احمد محی‌الدین معتقد است با زیروروکردن قالب‌های شعر کلاسیک و با استفاده از وزن ملی ترکی، گذشته ترکیه را احیا کرده‌است.
وی دیگر افراد مؤثر در این زمینه را به‌اجمال معرفی کرد و افزود: ازآن‌پس اولین تلاش‌ها در زمینه شعر آزاد شکل گرفت و شعر آهنگین جدیدی به گستره شعر ترکی ورود یافت. هرچند مکتب ملی‌گرایی به‌عنوان واکنشی در برابر غرب‌گرایی ظهور یافت، لیکن به‌شکل جریانی با منشأ کاملاً غربی رشد کرد و به‌طور کامل شعر کلاسیک را پشت‌سر گذاشت. پس از آن دوره ادبیات ملی که مدافع نوشتن با زبان مردم و بازگشت به ارزش‌های ملی بود شکل گرفت و موجب ظهور جریان‌های تازه شد. محصول این دوره و رویکرد افراد مؤثر در آن، تولد شعری بود که مدافع سلیقه عوام و کاملاً بر زبان محاوره استوار بود. این جریان مرزهای شعر مدرن ترکی را قطعاً مشخص کرد. بااین‌همه، مدرنیته در شعر ترکی با جریانی غریب به پایان رسید؛ عنصری که موجب اوج‌گیری آن تا سطح شعر غربی شد، تنها محدود به روابط فرمی نبود؛ بی‌شک در قلب این درک شعری، وعده آزادی و حقیقتی ذاتی برای شعر نهفته‌است؛ این اندیشه، تنها در ذات شعر است و تنها از طریق شعر بیان می‌شود.
شرق‌دمیر ضمن برشمردن رویکردها و مکاتب ظهوریافته در ادوار بعدی و شرح اجمالی مؤلفه‌های آن‌ها افزود: شعر پیشرفته قرن بیستم، مصادف است با شکل‌گیری جریانی دیگر موسوم به «نوین دوم»؛ از این منظر شعر نوین دوم مهر تأییدی است بر وجود شعری هم‌طراز با شعر غربی. نوین دوم شعری است که در آن واحدی که شعر را شعر می‌کند، به‌جای مصرع، واژه است و واژه‌ها مجموعاً این روند را مشخص می‌کنند. رفته‌رفته عنوان نوین دوم به مکتب نئورئالیسم تغییر یافت. دلیل این امر تفاوت‌های اساسی موجود میان جهانی‌بینی این جریان با جهان‌بینی جریانی غریب (که نوین اول نامیده می‌شود) است. این تفاوت در نگاه به حقیقت بروز می‌یابد. شعر مکتب نئورئالیسم برخلاف مکتب پیشین، به‌جای ‌کاری علی‌العاده، خلق فوق‌العاده است؛ چنان‌که در نگاه شاعر جدید، در افق‌های لایتناهی اکنون، زمان اهمیت خود را از دست داده‌است. ازآن‌پس شاعران تا حد بسیار زیادی به تعاریف شعر پست‌مدرن نزدیک شدند؛ روایت‌های بزرگ قدیمی که در شعر جدید تحقق می‌یابند، با داستان شاعر پیوند می‌خورند. این شعر ترکیبی که واقعیت کج و معوج و منفی انسان را تولید کرده با احساس مکان بیگانه شده‌است و به سمت عینیِ عینی‌ها و پلاستیک می‌رود و موجب بروز شکافی بزرگ و تغییری اساسی در زمینه شعر مدرن می‌شود و بدین ترتیب حوزه‌ای کاملاً جدید را به شعر ترکی می‌افزاید.
وی در انتها رویکردهای اعتراضی بعد از دهه ۱۹۹۰، منتهی به بروز رویکردهای تازه در حوزه شعر را به اجمال تشریح کرد.
 
فانتزی به جای حکمت!
اسماعیل امینی در ابتدا به مشترکات فرهنگی و ادبی میان ایران و ترکیه پرداخت و در این‌باره تصریح کرد: زمینه فرهنگی و ادبی ایران و ترکیه به مقدار زیادی یکسان است؛ رخدادهای بسیار دیگری جز ادبیات نیز دو کشور را به یکدیگر پیوسته‌است. اما در این میان نکته‌ای بسیار مهم است؛ ما در شعر فارسی به سنت دیرینه‌ای اتکا داریم که متون کلاسیک ما آن را ایجاد کرده‌اند. برخی از این متون کلاسیک، میان ما و ترک‌ها مشترک است؛ اما یک سوءتفاهم در این میان وجود دارد؛ آن‌چنان‌که در شعر فارسی این سوءتفاهم وجود دارد که گویی شعر ما پس از اسلام متأثر از شعر عربی بوده‌است، درباره شعر فارسی و شعر ترکی نیز وجود دارد؛ یعنی این تصور در جامعه ترکیه وجود دارد که شعر سنتی ترک به‌شدت متأثر از شعر سنتی فارسی است. درپی این تصور، فاضل‌نمایی مبنی‌بر فارسی‌دانی در آثار، دستاویز منتقدان و طنزنویسان ترک قرارمی‌گرفت؛ به‌ویژه این‌که ادبای کلاسیک‌تر علاقه‌مند بودند در میان آثار خود از کلمات و ترکیبات فارسی نقل کنند.
وی افزود: نکته حائز اهمیت دیگر بر ظرفیت شعر در بیان مسائل امروزی انسان دلالت دارد؛ گاه در مجامع دانشگاهی نیز این فرض مطرح می‌شود که شعر کلاسیک ظرفیت مسائل انسان امروز را ندارد؛ بنابراین گونه‌ای از شعر پیشنهاد می‌شود که قابلیت بیان مسائل یادشده را داشته باشد. در جامعه ما و ترکیه بیش از صدسال از گسستن از سنت شعری و ورود به شیوه‌های نوین می‌گذرد؛ اما حاصل آن شعری نیست که از زندگی سخن بگوید؛ بنا بر این بود که جایگزین حکمت (که در شعر گذشته بود و تجربه عام انسانی را بیان می‌کرد) شعری باشد که جای حکم‌اندازی کلی مسائل جزئی و عینی و ملموس زندگی را مطرح کند. اما عملاً فانتزی جایگزین این ایده شده‌است؛ آن‌چنان‌که در شعر امروز بیش از این‌که با اندیشه یا کشف جهان از ورای جزئیات رویارو باشیم، با فانتزی و بازی با صورت‌ها و کلمات مواجه می‌شویم.
امینی ادامه داد: در این‌جا این پرسش مطرح می‌شود: آیا جوامع آکادمیک چرایی جایگزینی فانتزی با اندیشه را درنظر دارد؟ این اتفاق در داستان و رمان صورت نیافته‌است؛ داستان‌ها و رمان‌های فارسی و ترکی پیوستگی بسیار با زندگی دارند؛ حال‌آن‌که جریان غالب در شعر فارسی و شعر ترکی معاصر تقریباً ارتباطی با زندگی ندارد. پیشگامان و نوآوران شعر معاصر فارسی و ترکی آرزو داشتند فاصله میان زبان شعر و زبان گفتاری حذف شود که البته آن هم محقق نشده‌است؛ ما امروز با شعری رویاروییم که نه‌تنها به زبان گفتاری و زبان مردم نزدیک نیست، حتی برای اهل ادبیات نیز ناشناخته‌است.
 
نیاز به جهانی‌شدن و شعر
ناصر فیض به آسیب‌هایی که در زمینه شناخت ادبیات نوین ترکیه در میان پژوهش‌گران ایرانی وجود دارد اشاره کرد و در این‌باره اظهار داشت: در سخنان پیشین به نکته‌ای اشاره نشد؛ این‌که کدام انگیزه اتفاقات یادشده در شعر نوین ترکیه را سبب شده‌است؟ ترکیه کشوری آسیایی‌اروپایی است؛ گذشته درخشانی در سایه شرق دارد؛ اما همواره در تماس با غرب به فرهنگ غربی نیز گرایش داشته‌است؛ ریشه این وضعیت را باید در سیاستی جست که به تغییر خط در ترکیه انجامید. برخی تصور می‌کردند که به ضرر ادبیات ترکیه است؛ اما امروز مشکل چندانی در این‌باره وجود ندارد. به‌اعتقاد من این اتفاق موجب شد گرایش به سمت جریان‌های نوین به‌شکلی درست‌تر صورت گیرد؛ هم‌چنین سوق‌یافتن ادبیات ترکیه به سمت جهانی‌شدن را هم درپی داشت.
وی مصادیقی را در تأیید این مدعا مطرح کرد و سپس ادامه داد: البته جز آن‌چه گفته شد، جریان‌های مختلف پیشین نیز در شکل‌گیری وضعیت یادشده مؤثر بوده‌است. ازاین‌روست که به‌رغم وجود شعرای متعدد ما ناظم حکمت را بیش از دیگران می‌شناسیم و او را نماینده شعر مدرن ترکیه می‌دانیم. این اوست که قالب‌های پیشین را می‌شکند و در قالب‌های آزاد سخن می‌گوید؛ حال‌آن‌که ریشه در همان دانسته‌هایی دارد که شرق در آن‌ها دیده می‌شود. این روند همواره در جریان بوده‌است؛ به‌عنوان مثال شمس کسمایی و هوشنگ ایرانی، بروز و ظهور می‌یابند، اما ما بازهم نیما را می‌بینیم. شعر «مناظر انسانی سرزمین من» نوشته ناظم حکمت ازاین‌رو دیده می‌شود که ترکیه پس از حرکات نوین پیشین به جهانی‌شدن شعر خود نیاز داشته‌است. پیش از آن «گفتن از من»،  «شعر تصویری» و مباحثی چون آن اهمیت داشته‌است؛ اما در شعر ناظم حکمت صدای انسان ستم‌دیده‌ای شنیده شد که می‌تواند در همه‌جای جهان باشد؛ این‌گونه است که ناظم حکمت به یک شاعر جهانی بدل می‌شود که ترکی می‌داند و به این زبان سخن می‌گوید. او تمام معیارهای شعر کهن (دال بر معنامحوربودن شعر) را درنظر دارد؛ رویکردهایی که مدتی رواج یافتند و بعد تمام شدند، هیچ‌گاه در شعر ناظم حکمت تمام نشدند؛ حال‌آن‌که او همواره رویکردهای مدرن را درنظر داشته‌است.
فیض افزود: ما ازآن‌رو که اشعار ناظم حکمت ترجمه شده‌است او را نمی‌شناسیم؛ او را به این جهت می‌شناسیم که هر شعرش می‌تواند درسی در کلاس‌های آموزشی شعر مدرن باشد. ناظم حکمت به شعر گذشته پشت کرده، اما آن را دور نریخته‌است؛ بسیاری از ارکان شعر کهن در آثار وی به خوبی دیده می‌شود.



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1465 بار   |   دفعات چاپ: 244 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر