ناصر فکوهی در نشست نقد و بررسی«دانشگاهی که بود» مطرح کرد: دانشگاه‌های ما خودکشی آرام می‌کنند

 | تاریخ ارسال: 1396/9/8 | 
به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست نقد و بررسی کتاب «دانشگاهی که بود» با حضور ناصر فکوهی، مؤلف اثر و عباس کاظمی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی عصر روز سه‌شنبه 7 آذرماه 1396 در سرای اهل‌قلم برگزار شد.
فکوهی در این نشست تجربه زیسته خود را از فرایند استادشدن و استادبودن توضیح داد و گفت: هرکدام از این دو تجربه زیسته 20 سال از زندگی من را به خود اختصاص داده‌است که بخشی از آن را در گفت‌وگویی باعنوان «از آن سال‌های پرشور پاریس» شرح داده‌ام البته درنظر دارم تا یک اتوبیوگرافی روان‌کاوانه هم از زندگی خودم بنویسم و در آن بی‌رحمانه خود را نقد کنم.
وی با اشاره به فرایند استادشدن خود ادامه داد: دغدغه حضور من در صحنه مسائل اجتماعی از ابتدای دوران نوجوانی وجود داشت. من در خانواده متوسط روبه‌بالا زندگی می‌کردم و در دبیرستان هدف که آن زمان طبقه نخبگان در آن تحصیل می‌کردند درس می‌خواندم. در آن دوران تحصیل تنها در دو رشته ریاضی و طبیعی در این دو دبیرستان ممکن بود و من علی‌رغم مخالفت خانواده با وجود این‌که جزء شاگردان ممتاز بودم دوست داشتم که در رشته طبیعی تحصیل کنم چون دوستانم به این رشته رفته بودند. من همیشه از مدرسه متنفر بودم و ساختار سرکوب‌گرایانه آن را دوست نداشتم.
فکوهی ادامه داد: به‌هرحال در چنین شرایطی صحبت از ادامه تحصیل در رشته‌ ادبی برای خانواده من غیرممکن بود. به‌همین دلیل به انگلستان رفتم و در آن‌جا تلاش کردم تا پزشکی بخوانم اما وقتی با تشریح جسد یک موش و بوی تعفن آن روبه‌رو شدم متوجه شدم که هیچ‌گاه نمی‌توانم یک پزشک شوم به همین دلیل به فرانسه رفتم و همان‌طور که می‌دانید آن‌جا مهد علوم اجتماعی است. در فرانسه هم تلاش زیادی کردم تا رشته‌ای غیر از علوم اجتماعی بخوانم و خواسته خانواده را برآورده کنم.
این استاد دانشگاه تهران افزود: به‌هرحال در فرانسه رشته انسان‌شناسی را در مقطع کارشناسی ارشاد خواندم اما چون هیچ چشم‌اندازی نسبت به آن نداشتم بین گرفتن مدرک کارشناسی ارشد و دکترایم 8 سال وقفه افتاد پس از آن هم در شرایطی که 35 سالم بود با 2 فرزند تصمیم گرفتم برگردم به ایران. آن زمان تمام نامه‌هایی که از ایران به من می‌رسید مبنی بر این بود که مرا از این تصمیم منصرف کند اما من هیچ‌گاه دلم نخواسته زندگی آرام و ملایمی داشته باشم و این را ارزشی ندانستم.
فکوهی با بیان این‌که نیروی ضد همنوایی که در وجود من بود با همنوایی در دانشگاه سازگار نبود افزود: اگر تا پیش از این باید با خانواده‌ام می‌جنگیدم که به علوم اجتماعی برسم حالا باید با سیستم دانشگاهی مبارزه می‌کردم و بسیار جالب است که انتشار این کتاب همزمان با استاد تمام شدن من مصادف شد و درواقع این یک هدیه به سیستم دانشگاهی بود که نشان می‌دهد یک ضد‌همنوا مانند من چقدر می‌تواند پیشرفت کند و به درجه استادی برسد و کتابش را درست جایی منتشر کند که وابسته به وزارت علوم است و همین کتاب سیستم دانشگاهی را نقد می‌کند!
 
این انسان‌شناس در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به این‌که دانشگاه ما در یک حرکت تدریجی روبه‌نابودی و خودکشی آرام است گفت: این نظام با انواع داروهای مسکن مانند مقالات I.S.I، شرکت در کنگره‌های بین‌المللی، افزایش بدون توجیه دانشجو و... خود را تسکین می‌دهد. البته این‌ها به‌تنهایی مؤلفه‌های بدی نیست اما اگر در جایگاه خود به‌درستی عمل کند به‌هرحال نظام دانشگاهی ما نقش موتور بالارفتن سرمایه‌های فرهنگی در ایران را ایفا کرده‌است و آن‌گونه که بوردیو می‌گوید دانشگاه به یک میدان رقابت افراد بر سر امتیازات مادی و غیرمادی تبدیل شده‌است.
فکوهی افزود: این کتاب یکی از آثاری است که مداخله‌گری‌های اجتماعی من را در خودش جمع کرده‌است اگرچه من آثار دیگری هم با سنت کلاسیک دانشگاهی نوشته‌ام اما بحث اصلی این است که ما باید اولویت و اولویت‌های خود را تشخیص دهیم و ببینیم که آیا حضورمان در مجلات جامعه‌شناسی مهم‌تر است و یا جامعه‌ای پر از آسیب و مسائل اجتماعی.
این استاد دانشگاه با انتقاد از فرایند استادشدن که درنهایت به کارمند علمی ختم می‌شود گفت: منطق دانشگاه در ایران مداخله‌گری اجتماعی را نمی‌پذیرد چون با همنوایی درونش در تضاد است. امروز ما در سیستم دانشگاهی با گفتمان‌هایی روبه‌رو هستیم که توهم‌زده و توهم‌زا هستند. مکانیسم‌هایی که از آموزش جهانی حرف می‌زنند اما قادر به تشخیص اولویت‌های خود نیستند.
فکوهی در بخش پایانی سخنانش با بیان این‌که دانشگاه ما براساس مدل دانشگاه اواخر قرن بیست‌ویک ساخته شده و هرم‌وار است یادآور شد: امروز ما نیازمند دانشگاه استادمحور هستیم و هر استاد دانشگاه باید یک پروژه برای خودش تعریف کند و انستیتوهایی شکل بگیرد که این کار علمی را پیش ببرد. نقد تند اجتماعی تنها عاملی است که ممکن است بهبود ایجاد کند و شیوه‌های مسکنی بدترین ضربات را به ما می‌زنند چون آگاهی ما از بین می‌رود.
 
درک فکوهی از علوم انسانی متفاوت است
کاظمی در این نشست توضیحاتی را درباره این اثر ارائه کرد و گفت: این کتاب مشتمل بر مجموعه نوشته‌ها و مقالات فکوهی طی سالیانی است که استاد دانشگاه بوده و موضوعات آن نیز به مسائل مرتبط با دانشگاه برمی‌گردد. درکی که فکوهی در این کتاب از علوم انسانی ارائه می‌کند با درک سایر استادان دانشگاهی متفاوت است. او شرح می‌دهد که چگونه علوم انسانی باید رویکرد مداخله‌گر در جامعه داشته باشد و به تغییر و مداخله فکر کنند. بنابراین در طول کتاب نیز ما به‌نحوی شاهد این مداخله‌گری هستیم.
وی ادامه داد: این انسان‌شناس نه‌تنها به مسائل اجتماعی جامعه خود حساس بوده بلکه به مسائل دانشگاه نیز توجه کافی نشان داده‌است. در فصول اولیه کتاب وضعیت بیمارگونه علوم اجتماعی توسط مؤلف شرح داده می‌شود و به این مسأله پرداخته می‌شود که بیماری علوم اجتماعی از کجا می‌آید.
این جامعه شناس گفت: فکوهی در پاسخ به این سؤال بیان می‌کند درحالی‌که علوم اجتماعی قرار است به مسائل اجتماعی التیام ببخشد اکنون در تعهد خود به جامعه دور شده و نسبت به آن بی‌توجهی می‌کند. تصوری که از دانشگاه به‌عنوان یک نهاد خنثی و بی‌طرف ارائه می‌شود توسط مؤلف زیر سؤال می‌رود و رویکرد بوردیویی در کتاب مشهود است. به‌اعتقاد بوردیو دانشگاه تبدیل به میدان قدرتی شده که نظام طرد را هم در درون خود دارد و از سوی دیگر به‌تعبیر فوکو برخی از افراد را در دانشگاه به صدر و برخی دیگر را به نازل‌ترین سطح می‌نشاند.
به‌گفته کاظمی، این کتاب نگاه انتقادی به نهاد علم و دانشگاه دارد و معتقد است که دانشگاه یک نهاد بی‌طرف در جامعه نیست. وضعیت داخل دانشگاه هم در این اثر نقد می‌شود و رقابتی که بر سر کرسی‌های استادیاری و دانشیاری وجود دارد از سوی مؤلف کتاب زیر سؤال می‌رود. فکوهی معتقد است دانشگاه چون بیش از درگیر مشکلات خودش شده تعهدش نسبت به جامعه را فراموش کرده‌است. عنوان کتاب هم «دانشگاهی که بود» تداعی‌کننده همین رسالت فراموش‌شده است.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش به فصل «در غیاب دانشگاه» اشاره کرد و گفت: فکوهی در این فصل به دانشگاهی که امروز وجود ندارد و غیبتش احساس می‌شود اشاره می‌‌کند و معتقد است دانشگاه آنچنان در مسائل خودش غرق شده که دغدغه جامعه را فراموش کرده‌است.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در پایان اظهار امیدواری کرد که عشق به دانشگاه برگردد و این نهاد علمی به جامعه متعهد شود.



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1064 بار   |   دفعات چاپ: 233 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر