غبرایی در نشست نقد و بررسی «چوب نروژی» مترجم نباید بهعنوان یک ماشین ترجمه با اثر برخورد کند
| تاریخ ارسال: 1396/11/30 |
چوب نروژی، نوشته هاروکی موراکامی، ترجمه مهدی غبرایی، تهران، نشر نیکا، 1396، ۳۷۲ ص، 34500 تومان
بهگزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی مؤسسه خانه کتاب؛ در ابتدای این جلسه، احمد بهرامی مترجم و منتقد ادبی درباره کتاب «چوب نروژی» گفت: خوشحالم که پس از قریب به شش سال امروز کتاب «چوب نروژی» چاپ شده و در دسترس علاقهمندان به ادبیات به ویژه طرفداران رمانهای موراکامی قرار گرفتهاست. «چوب نروژی» کتابی در 11 بخش و 372 صفحه توسط انتشارات کتاب نشر نیکا با ترجمه مهدی غبرایی منتشر شدهاست. در این رمان، موراکامی برخلاف رویه سابق رمانهای خود، داستانی عاشقانه را بدون پیچیدگیهای زبانی و نوشتاری در بستر ژاپن دهه 60 میلادی روایت میکند. موراکامی که خود شیفته موسیقی و ادبیات غرب، بهویژه آمریکاست نام کتابش را از آهنگی معروف از گروه «بیتلز» انتخاب کرده، که نام دیگرش «مرغ از قفس پرید» است. در طول داستان متوجه میشویم که نائوکو همان پرندهای است که از قفس پریده و واتانابه در حسرت رسیدن به او میماند. رمان سرشار از توصیفات طبیعت بهخصوص جنگل است.
بهرامی در ادامه افزود: سرخوردگی، یأس توامان با امید، حسرت ازدستدادن، نوستالژی و موسیقی آمریکا بهخصوص جاز، در سراسر چوب نروژی دیده میشود. خودکشی و مرگ یکی دیگر از موضوعاتی است که در این داستان حضوری جدی دارد. خودکشی کیزوکی هفدهساله، خواهر میدوری که وی نیز در هفدهسالگی خودکشی کرده، خودکشی هاتسومی، مرگ مادر و پدر میدوری از بیماری سرطان، خودکشی نائوکو نمونههایی از حضور جدی مرگ و خودکشی در «چوب نروژی» است.
بهرامی همچنین به اشکالات ویراستاری و نمونهخوانی این کتاب اشاره کرد که غبرایی یکی از دلایل اصلی این ایرادات را وقفه بیش از اندازه کتاب در سیر اخذ مجوز عنوان کرد.
در ادامه جلسه حسین ورجانی منتقد دیگر حاضر در جلسه گفت: دنیای موراکامی که از طریق رمانها و داستانهایش به ما معرفی میشود؛ دنیایی رنگارنگ است. حضور موسیقی در اغلب آثار موراکامی بهویژه در چوب نروژی غیرقابل کتمان است. طبیعت، هویت انسانی و اگزیستانسیالیستی افراد برای موراکامی بسیار مهماند. موراکامی از افراد عادی اجتماع داستانهایی خلق میکند که درعین سادگی و داشتن روزمرگیهای خاص خودشان جذابیتهای بسیاری دارد.
ورجانی همچنین افزود: «چوب نروژی» هم بهلحاظ محتوایی و هم بهلحاظ سبک نویسندگی بسیار برای علاقهمندان به ادبیات مفید خواهد بود و امیدوار است تا این اثر دیده شود.
در ادامه جلسه، غبرایی درباره ترجمه کارهای موراکامی گفت: وقتی کتابی به دستم میرسد ابتدا آن را میخوانم، اگر بهلحاظ حسی بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم تصمیم به ترجمه آن میگیرم. برای ترجمه «چوب نروژی» حدود یکسالونیم وقت گذاشتم از طرفی بیش از شش سال هم منتظر مجوز انتشارش بودم.
این مترجم بیان کرد: مترجم باید در ترجمه رمان، تسلط و دانش زبانی نسبت به موضوع، ادبیات، تاریخ و زبان مبدأ و مقصد داشته باشد و صرفا بهعنوان یک ماشین ترجمه با اثر برخورد نکند. من با رمانهایی که ترجمه میکنم زندگی میکنم و یکی از دلایل اصلی انتخاب رمان برای ترجمه همین موضوع است.
وی در ادامه گفت: در حال حاضر دو کتاب دیگرم بیش از سه سال است که در ارشاد مانده، با وجود این در حال ترجمه رمان آخر موراکامی با عنوان Q841 هستم که در سه جلد و قریب به 1200 صفحه است.
بهرامی عنوان کرد: غبرایی در ترجمههای خود نشان داد که لحن و استیل نوشتاری موراکامی را بهخوبی میشناسد و در ترجمه توانسته لحن و ساختاری فرمی اثر را حفظ کند. ترجمه یک مونولوگ یک صفحهای با حفظ و رعایت لحن، یکدستی و انتخاب واژگان کار بسیار مشکلی است که غبرایی توانسته از پس آن بر بیاید.
این منتقد بیان کرد: طبیعتاً هر نویسندهای سبک و استیل نوشتاری خاص خود را دارد که برخی از مترجمان وقتی به سراغ نویسندگان مختلف می روند در ترجمه، سبکهای نویسندگان را بهنحو احسن نمیتوانند پیاده کنند و گویی مترجم اثر دیگری از خودش ارائه کردهاست درصورتیکه بهعنوان مثال ترجمه غبرایی از «زن در ریگ روان» «کوبو آبه» با ترجمههایش از موراکامی یا «موجها» از «وولف» بسیار متفاوت است و رعایت سبک و سیاق نویسنده اثر کاملاً مشهود است.