در نشست ادبیات انقلاب و دفاع مقدس مطرح شد؛ رحماندوست: سفارشی‌نوشتن بسیار آسیب‌زا است؛ بایرامی: هر صحبتی درباره انقلاب، داستان انقلاب نیست

 | تاریخ ارسال: 1397/2/4 | 
به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سومین نشست از سلسله نشست‌های «چهل شاهد» با موضوع بررسی 40 سال هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، روز دوشنبه سوم اردیبهشت‌ماه 1397 با سخنرانی مصطفی رحماندوست، زهرا زواریان، محمدرضا بایرامی و محمد حنیف به‌عنوان گرداننده بحث در موزه انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس برگزار شد.
رحماندوست در این نشست درباره تعریف ادبیات داستانی انقلاب و دفاع‌مقدس گفت: داستان تعریف، شکل و تأثیر خود را دارد و من خیلی با تقسیم‌بندی داستان به حوزه‌های مختلف همچون انقلاب، دین یا دفاع‌‌مقدس موافق نیستم. ممکن است در یک داستان ده‌ها پیام و موضوع دیده شود. تقسیم‌بندی موقعی اتفاق می‌افتد که بحث ارزش‌گذاری پیش می‌آید و قضاوت به افرادی واگذار می‌شود که تئوریک فکر می‌کنند نه فنی. به‌عنوان مثال اصلاً نمی‌توانیم داستانی داشته باشیم که فقط مایه سیاسی داشته باشد، چون سیاست در بستر اجتماع شکل می‌گیرد و بخشی از تاریخ است. داستان یک مقوله انسانی است که به انسان‌هایی در یک دوره خاص می‌پردازد، البته شاید در داستان یک وجه بر دیگر وجوه غلبه داشته باشد.
وی در ادامه بیان کرد: اگر منظور از داستان انقلاب، داستان‌هایی است که در تأیید انقلاب نوشته می‌شود و همه چیز در آن‌ها خوب نشان داده می‌شود، جای بحثی نیست. ممکن است داستانی نوشته شود که مردم را به دین الهی دعوت کند، این داستان دینی است، اما از طرف دیگر ممکن است داستانی هم با محوریت یک انسان دینی خدامدار نوشته شود که این داستان می‌خواهد بگوید به ظواهر توجه نکنید، این هم نوعی داستان دینی است. درباره داستان انقلاب نیز وضع به همین صورت است. اگر در یک داستان انقلابی از ابتدا فقط تعریف با یک مبنای خاص موردنظر باشد این یک فرم است، ولی در یک فرم دیکر باید ببینیم که چه می‌خواستیم و چه شد. تعریف و طبقه‌بندی داستان کار منتقد است. وقتی قلم را به دست منتقد می‌دهیم و افراد ایدئولوژی‌زده می‌خواهند ادبیات داستانی را تعریف کنند، یک بحث دیگر است.
این شاعر و نویسنده حوزه ادبیات کودک و نوجوان ادامه داد: ادبیات داستانی انقلاب در بسیاری موارد خودی و غیرخودی مطرح می‌شود، درحالی‌که بسیاری از داستان‌های اروپایی ناظر بر اتفاقات انقلابی است، ولی پس از سال‌ها دیگر کسی نمی‌گوید آن داستان غیرانقلابی بوده‌است. بسیاری از داستان‌ها درباره شخصیت‌هایی است که با تمام وجود درباره انقلاب کار کرده‌اند و بعد به دلایلی از دایره خارج شده‌‌اند؛ حال باید با این داستان‌ها چه کرد؟
رحماندوست در ادامه با اشاره به فرازهایی از 40 سال ادبیات داستانی کودک و نوجوان گفت: در این 40 سال تقریبا چیزی به اسم ادبیات بومی کودک و نوجوان به‌طور شاخص وجود نداشت، چون تا پیش از آن بیشتر کتاب‌ها ترجمه بودند و ادبیات کودک ما تا حد زیادی وامدار انقلاب اسلامی است. پس از انقلاب کتاب‌های مفصل با تیراژ بالا به چاپ رسید و فهمیدم چیزی به اسم ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد. در این چهار دهه با دو نوع ادبیات برخورد کردیم؛ ادبیات سیاسی و تاحدی سوسیالیستی و ترجمه‌هایی که چپی‌ها و بعضا مسلمان‌ها نوشته بودند. هیچ‌کدام از این دو نوع، ادبیات کودک نبودند. یک فرد بزرگسال کتابی می‌نوشت که در آن می‌خواست راه را به کودک نشان دهد و کودک نیز باید می‌پذیرفت.
وی افزود: ولی پس از فروکشیدن آتش جنگ تحمیلی، کم کم انسان‌گرایی و پرورش انسان ایده‌آل و پرداختن به فانتزی‌های ذهنی بچه‌ها در ادبیات ما رشد پیدا کرد و تقریبا به وضعیت 50-50 رسیدیم و بخش مربوط به ادبیات کودک، به کودکی که می‌خواهد فردا زندگی کند،‌ فکر کرد. خواه ناخواه ترجمه‌ها بیشتر شده و پذیرش نوشته‌هایی که بار ایدئولوژیک داشتند،‌ کم شد. امروز در وضعیت نرمالی به‌سر می‌بریم؛ هم در حوزه‌هایی همچون دین، دفاع مقدس و انقلاب و هم در حوزه کودک، نوشته‌های خوبی داریم. زمانی نوشتن تحمیل بود و افرادی نوشتند و رفتند، ولی امروز اگر کسی برای بچه‌ها می‌نویسد به خواست خودش است. امروز مشکل ما دیگر ادبیات نیست، بلکه بیشتر مشکل ما خواننده است. به نسبت جمعیت نزدیک به 80 میلیونی،‌ شمارگان کتاب‌ها بسیار پایین و تا حدی شرم‌آور است.
این نویسنده با اشاره به تفاوت فنی و ساختار داستان در زمان جنگ و امروز، بیان کرد: اوایل جنگ راننده آمبولانس بودم و در یکی از مواردی که مجروحی را به بیمارستان صحرایی می‌رساندم آن مجروح در طول مسیر تعزیه می‌خواند. همانجا نشستم و داستان او را که بعدها با‌عنوان کتاب «اسم من علی‌اصغر» را نوشتم. پس از چندسال دیدم کتاب از لحاظ ساختاری اشکالات زیادی دارد. در زمانی که آن کتاب را می‌نوشتم تجربه ساختارگرایی نداشتم و براساس حس درونی آن را به نگارش درآوردم. تمام نویسندگان آن دوره بیشتر بر محور حس آثار خود را تدوین می‌کردند و کمتر به ساختارگرایی توجه داشتند. همه نویسندگان ما در آن روزگار تحت‌تاثیر جریانات سیاسی و جنگ، احساسات بر آن‌ها غلبه داشت. بسیاری از آثاری که در آن روزگار متولد شدند از نظر ساختار و تئوری چندان قوی نیستند.
رحماندوست ادامه داد: امروز آسیب‌های تهدیدکننده‌ای همچون سفارشی‌نوشتن کمتر شده‌است، چون رویکرد مدیران نهادها تغییر کرده‌است. در گذشته سفارشی‌نوشتن بسیار آسیب‌زا بود. امروز اگر چیزی درباره انقلاب، جنگ، دین و دینداری نوشتن می‌شود خواست خود نویسنده و تجربه چند دهه است. آنکه می‌خواهد بنویسد اول باید ببیند اینکار هست یا نه تازه آن وقت به دل حادثه بزند. از دور نشستن و نوشتن حس ایجاد نمی‌شود.
این نویسنده حوزه کودک گفت: بچه‌های امروز هیچ تجربه‌ای از دوران جنگ ندارند و اگر می‌خواهیم برای بچه‌ها از آن روزگار بنویسیم، باید داستان برای آن‌ها قابل قبول باشد و این امر نیاز به فضاسازی دارد. چه جنگ و چه انقلاب، بخشی از تاریخ مملکت ما است و بچه‌ها باید با این بخش از تاریخ آشنا شوند و با زنان و مردان آن روزگار هم‌حسی داشته باشند تا بتوانند آن دوره را درک کنند و برای رسیدن به این مهم چاره‌ای به‌جز نوشتن رمان نداریم.
وی با اشاره به ظرفیت جهانی‌شدن ادبیات کودک ایران ادامه داد: امروز ترجمه‌های کاملا گیرایی از ادبیات کودک و نوجوان ایران وجود دارد، اما چون ادبیات فارسی گستره بزرگی ندارد، برای جهانی‌شدن باید سرمایه‌گذاری صورت گیرد حتی مسئولان طرح‌های حمایتی همچون «گرنت» هم ایدئولوژیک فکر می‌کنند. کشورهایی مانند هند و پاکستان زبان انگلیسی دارند و دایره کشورهای عربی نیز گسترده است. ظرفیت ما محدود بوده، اما این ظرفیت محدود نباید موجب شود که از آن دست برداریم باید کاری را انجام دهیم که آمریکای لاتین در ابتدای راه کرد.
 
ادبیات داستانی را دسته‌بندی نکنیم
زهرا زواریان نیز به‌عنوان دیگر سخنران این نشست اظهار کرد: به‌هرحال در کشور انقلابی رخ داده و گرایش‌های انقلابی ایجاد شده‌است، ولی داستان باید حکایت جداگانه‌ای داشته باشد و به‌نظر من نمی‌توان آن را تقسیم‌بندی کرد. این تقسیم‌بندی از گونه‌های مختلف داستان کار منتقدان است نه داستان‌نویسان. یکی از مشکلات ما در این سال‌ها سفارشی‌نویسی است خواستیم ژانری ایجاد کنیم که عده‌ای در قالب آن داستان انقلاب بنویسند و نهادهایی آن را ببینند این امر برخلاف ذات ادبیات است. نباید یک سری باید‌ها و نبایدها بر ادبیات تحمیل شود.
وی ادامه داد: به‌عنوان یک نویسنده نباید از پیش برای خودم تعریف کنم که می‌خواهم داستان انقلابی بنویسم. من کار خود را براساس عقیده و حس خود انجام می‌دهم و در ادامه منتقد می‌تواند آن را در دسته‌های مختلف قرار دهد. اگر می‌خواهیم به گونه‌ای از داستان عنوان داستان انقلاب بدهیم پس باید داستان ضدانقلاب هم داشته باشیم. درباره داستان دینی هم ممکن است در مقابل محتوای ضددینی هم در برخی موارد اطلاق شود. به‌نظرم این نوع تقسیم‌بندی مشکلاتی دارد. به‌عنوان مثال درباره رمان «قطار 57» اثر رئیسی که تجربه‌های انقلابی هم داشت گفته شد که یک کار ضدانقلابی است و انقلاب را زیرسؤال برده‌است.
این نویسنده حوزه ادبیات داستانی گفت: داستان آنقدر گسترده و بزرگ بوده که به ذات ادبیات نزدیک‌تر است و شایسته است که این عناوین را به آن نچسبانیم. در سال‌های بعد از انقلاب اتفاقاتی رخ داد و متاسفانه بیشتر کارها را سفارشی کرد و نوعی چنددسته‌گی بین نویسندگان ایجاد شد. شاید ما چند دهه دیگر که بخواهیم درباره این دوره ادبی صحبت کنیم بسیاری از حاشیه‌های امروز دیگر برای ما معنی و مفهوم نداشته باشند بنابراین این نوع دسته‌بندی را نمی‌پسندم.
زواریان در ادامه با اشاره به جایگاه و نقش زنان در ادبیات داستان اظهار کرد: کتابی درباره تصویر زن در 10 سال داستان‌نویسی انقلاب اسلامی را تدوین کرده‌ام که در آن به نکات جالبی درباره سیر تحول نویسندگان زن در حوزه داستان برخوردم. در دهه نخست انقلاب فقط یک یا دو زن نویسنده وجود داشتند، ولی از دهه دوم اتفاقات مهمی در حوزه داستان‌نویسی زنان رخ داد. این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت که انقلاب در رشد زنان در تمامی حوزه‌ها از جمله ادبیات تاثیر شگفت‌انگیزی داشت. پژوهشی که در این زمینه انجام داده‌ام بازه زمانی سال 59 تا سال 96 را شامل می‌شود. در این بازه 230 داستان را از مجموعه داستان‌ها و مطبوعات مختلف جمع‌آوری کردم و به‌دنبال این بودم که ببینم آیا سبک زنانه‌ای را توانسته‌ایم از داستان‌های جنگ به وجود بیاوریم و آیا جنسیت زن در داستان جنگ تاثیر داشته‌است.
وی افزود: از دوره جنگ به‌بعد به لحاظ کمی با کاهش داستان‌های زنان نویسنده روبه‌رو بودیم، ولی به لحاظ کیفی با رشد مواجه هستیم. داستان‌های دوره جنگ بیشتر شعاری و احساسی بوده و ساختار قوی ندارند. داستان‌های بعد از جنگ به ویژه از دهه هشتاد به بعد از لحاظ ساختاری قوی‌تر هستند و می‌توان آن‌ها را به‌عنوان داستان ادبیات مورد مطالعه قرار داد. در این داستان‌ها مولفه‌های شگفت‌انگیزی پیدا کردند و ترغیب شدم که کتابی پژوهشی در این زمینه تالیف کنم. در این پژوهش این 230 داستان را از پنج منظر هستی‌شناسانه، روانشناسانه، فرهنگی، زبان و ساختار داستانی و بیولوژی و جنس زن مورد بررسی قرار دادم. پرسش مهم این پژوهش این بود که هویت جنسی زن چقدر در ادبیات داستانی جنگ دخیل بوده‌است.
نویسنده کتاب «مریم» ادامه داد: وقتی داستان‌ها را می‌خوانیم می‌بینیم که در یک داستان کوتاه که مربوط به یک رویداد خشن همچون جنگ است به قدری ظرافت و نگاه شاعرانه و نثر و زبان آهنگین و استفاده از عنصر تخیل وجود دارد که بسیار شگفت‌انگیز است. می‌توان گفت در تمامی آثار زبان هویت جنسی پیدا می‌کند. نوعی زنانگی و تفاوت با روایت‌های مردانه در این اثار دیده می‌شود همچنین زبان بدن زن هم در این داستان‌ها تاثیرگذارند. در حوزه داستان‌نویسی زنان در این سال‌ها رشد خوبی صورت گرفته، ولی همچنان بسیاری از آن‌ها در حال انتشار واگویه‌های درونی خود هستند لازم است. زنان داستان‌نویس به پله‌های بالاتری قدم بگذارند و نگاه فراجنسیتی داشته باشند و به مراحل هستی‌شناسانه نزدیک‌تر شوند.
زواریان با اشاره به برخی از آسیب‌های این حوزه گفت: برای کم‌کردن آسیب‌ها بهتر است که تقسیم‌بندی در حوزه ادبیات داستانی صورت نگیرد. همچنین نهادهای پشتیبان تا حد امکان باید از این حوزه عقب‌نشینی کنند و ادامه دهند نویسنده‌ها به‌طور خودجوش عمل کنند.
 
هر صحبتی درباره انقلاب، داستان انقلاب نیست
محمدرضا بایرامی دیگر سخنران این نشست تخصصی با تصدیق سخنان رحماندوست و زواریان مبنی بر عدم دسته‌بندی در حوزه داستان، اظهار کرد: تعاریف مقدم بر نویسندگان نیستند و یک عده تئوری‌نویس نمی‌توانند تعاریفی ارائه کنند تا نویسندگان براساس آن آثاری را تولید کنند. تعاریف از دل آثار بیرون می‌آیند کسی که می‌خواهد درباره جنگ بنویسد با مطالعه رمان‌های شاخص می‌تواند بفهمد که بخش غالب آن‌ها چیست مثلا رمان «جنگ و صلح» را نمی‌توان قصه جنگ، انقلاب و یا عشق به‌تنهایی اطلاق کرد، بلکه همه اینها دوشادوش و همسطح در داستان پیش می‌روند.
وی افزود: قصه انقلاب همان چیزی است که از دم‌دستی‌ترین آدم‌ها می‌شنویم و دوست داریم به آن عمل شود و این‌طور نیست که شخصی یک بخش از واقعیت‌های انقلاب را بیان کند و بخش دیگر را کتمان کند. در این حالت داستان انقلاب نوشته نشده‌است. درد امروز همین است باید دید اگر این اتفاق رخ نمی‌دهد نویسنده، سیستم یا حتی خود انقلاب و جنگ مقصر هستند، باید دید مشکل کجاست؟ فقط در دنیا ما انقلاب نکرده‌ایم، دیگران هم انقلاب کرده و کتاب‌های شاخصی در این زمینه تالیف کرده‌اند. مثلا در زمینه انقلاب فرانسه و یا انقلاب کبیر روسیه آثار بسیاری به رشته تحریر درآمده، اما در کشور ما وقتی از ادبیات داستانی انقلاب صحبت می‌شود خیلی‌ها می‌گویند چه می‌خواستیم ولی جرأت نمی‌کنند بگویند در ادامه چه شد؟
نویسنده کتاب «لم‌یزرع» گفت: صحبت از داستان و هرچیزی که درباره انقلاب چاپ شده به منزله داستان انقلاب نیست. داستان کیفیت خاص خود را دارد. درباره انقلاب و جنگ نگاه من این است که مخاطب از یک اثر انتظاراتی دارد که معدل آن انتظار درست است. انتظار مخاطب این است که داستان انقلاب و جنگ به شرطی از نویسنده پذیرفته می‌شود که مابه‌ازای بیرونی آن یا وجود داشته باشد یا احتمال وجود آن باشد. این قراردادی است که هنرمند یا نویسنده مجبور به رعایت آن است. اینکه کسی چندان به این قرارداد پایبند نبوده منجر به این شده که آثار این حوزه چندان موفق نیستند.
بایرامی تصریح کرد: امروز حتی دیگر این حرف هم که «کمک نمی‌خواهیم آسیب نرسانید» سودی ندارد و صحبت از عدم دخالت مسئولان و مدیران تکراری است. رمان جدی چیزهایی دارد که سوال و تحلیل در آن نهفته‌است و برخی مدیران تمایل دارند که اینگونه آثار کنار بروند و چیز دیگری جایگزین آن شود و امروز چیزی بینابین رمان و خاطره در حال تولید است. چرا کسی نمی‌پرسد با گذشت 40 سال از انقلاب یک رمان شاخص در معیار انقلاب نداریم و نمی‌توانیم یک اثر ادبی که همطراز با انقلاب جلو آمده را معرفی کنیم؟ 40 سال عدد کمی نیست. اگر قرار بود اتفاقی بیفتد باید تاکنون می‌افتاد با رقم موجود چندان به بهبود وضعیت این حوزه خوشبین نیستم.



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1028 بار   |   دفعات چاپ: 233 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر