در نشست نقد و بررسی کتاب «دانشنامه متفکران معاصر عرب» مطرح شد: شریعتمداری: بدون ایرانی‌ها‌ تقریباً چیزی برای دانش‌های اسلامی نمی‌ماند

 | تاریخ ارسال: 1397/2/8 | 

دانشنامه متفکران معاصر عرب، عبدالله‌السید ولداباه، ترجمه مجید مرادی، تهران، دانشگاه مفید، چاپ اول 1395، چاپ دوم 1396، 236 ص، 18000 تومان، شابک: 3ـ78ـ8092ـ964ـ978.


به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست نقد و بررسی کتاب «متفکران معاصر عرب» با حضور مجید مرادی، مترجم کتاب، حمیدرضا شریعتمداری، رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم و علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب بعد از ظهر سه‌شنبه چهارم فروردین 1397 در شهر کتاب شهید بهشتی برگزار شد.
علی‌اصغر محمدخانی در ابتدای این نشست ضمن اعلام برنامه‌های آتی مرکز فرهنگی شهر کتاب، گفت: آثار برخی از متفکران عرب به فارسی ترجمه شده و بحث‌هایی را هم برانگیخته‌است، اما آثار برخی از متفکران عرب هنوز به فارسی ترجمه نشده‌است. دکتر مرادی که خودشان سال‌ها در لبنان بوده‌اند و با متفکران و تحولات جهان عرب آشناست، دانشنامه «متفکران معاصر عرب» را ترجمه کرده‌‌است.
وی ادمه داد: این دانشنامه حدود ۳۳ نفر از متفکران عرب را معرفی کرده که بیشتر آن‌ها از شمال آفریقا هستند و نشان می‌‌دهد ظاهراً بیشتر تحولات فکری جهان عرب در آن منطقه بوده‌است. چند ویژگی در این متفکران هست و مباحثی دارند که باید درباره آن بحث شود تا ببینیم چه شباهت‌هایی با تحولات فکری و دینی در ایران دارد. یکی نگاه نوگرایانه‌ای است که به آموزه‌های دینی دارند و مسئله دیگری که در آثارشان بررسی می‌کنند این است که علت عقب‌ماندگی جوامع اسلامی و راه رهایی از آن چیست؟ دیگری کارهای تطبیقی با اندیشه‌های پیشرفت و تحولاتی که داشته، دارند که در حوزه مدرنیته است و یکی هم بازسازی و باز‌اندیشی فلسفه و تفکر اسلامی است. بعضی از آن‌ها به حوزه‌های مختلف فلسفه‌هایی مثل پدیدارشناسی، آرا و اندیشه شرق هم توجه دارند که نقد این آثار هم صورت گرفته‌است.
مجید مرادی، مترجم کتاب «دانشنامه متفکران معاصر عرب» ضمن تشکر از محمدخانی به‌خاطر ارائه مقدمه جامع درباره کتاب، گفت: مؤلف کتاب دکتر عبدالله ‌سید‌ولد، استاد دانشگاهی در موریتانی و متخصص اندیشه اسلامی معاصر است. من دیدم در زبان فارسی هیچ اثری که به معرفی اجمالی متفکران عرب پرداخته باشد، وجود ندارد و این کار محصول یک پژوهش و پیمایش دقیق از مهم‌ترین کارهایی است که متفکران عرب در صد سال اخیر تألیف کرده‌اند. پروژه‌های عمده هریک و کارهای مهمی که تألیف کردند را نام برده و گزارش مختصری از پروژه را هم ذکر کرده‌است، که از این جهت کار بی‌نظیر است. اگرچه که می‌طلبد درمورد هریک از این متفکران به‌تنهایی یک کتاب در اندازه همین کتاب یا بیشتر نگاشته شود.
مرادی ادامه داد: این‌جا می‌خواهم یک پیمایش از اندیشه معاصر عرب در صد سال اخیر داشته باشم که چگونه از حدود ۱۴۰ سال پیش با هجوم ناپلئون به مصر یخ‌ها آب شد، چشم‌ها بیدار و ذهن‌ها آگاه شدند و کم‌کم جهان عرب و جهان اسلام عمدتاً به این نتیجه رسید که در غرب چیزهایی برای یادگیری است. چیزهایی که می‌توان شاگردی یا از آن تقلید کرد.
وی در ادامه با آوردن مثال‌هایی از متفکران عربی که به کشورهای اروپایی رفته و تحت تأثیر پیشرفت و فرهنگ آن‌ها قرار گرفته بودند، اضافه کرد: این مقایسه‌ها همیشه کارساز است و درحقیقت می‌شود گفت که مقایسه با کسی که از ما جلوتر است موجب حرکت و پیشرفت می‌شود. بنابراین فقط شکست نبود که چشم ما را باز و ما را به موضوع عقب‌ماندگی آگاه کرد، چون ما مسلمان‌ها شکست‌های بزرگی داشتیم و هشت‌بار در جنگ‌های صلیبی شکست خورده بودیم. قدم‌هایی که طهطاوی، عباس‌میرزا، خیرالدین تونسی و بعدها امیرکبیر که دارالفنون را راه می‌اندازد، برمی‌دارند؛ نتیجه آگاهی‌ای بود که فراتر از حد شکست بود و آن این بود که در جهان غرب یک نظم، تنظیم، سازمان، تشکیلات و چیزی وجود دارد که آن سبب پیشرفت آن‌ها و عقب‌ماندن ما شده‌است.
مترجم کتاب در ادامه گفت: متفکران عرب و مسلمانانی که به غرب رفته بودند به عقب‌ماندگی خودشان پی بردند. حال پرسش اول این بود که چرا ما عقب افتاده‌ایم و چرا غرب این‌قدر پیشرفته است؟ پاسخ اولیه اصلاح یا همان تنظیمات و منافع عمومی بود. این غرب‌بزرگ‌پنداری و تأثیرپذیری از غرب به‌عنوان یک آرمان‌شهر، حدود ۷۰ سال به طول انجامید. ناگهان روابط به هم خورد، چون مسلمانان احساس کردند پروژه تجزیه و فروپاشی کشورهای اسلامی و بعد تأسیس یک دولت جعلی در قلب جهان اسلام کلید خورده‌است. تفاوت‌های فرهنگی در آن دوره به‌عنوان تهاجم فرهنگی محسوب شد و مجموع این‌ها باعث شد که عرب‌ها و مسلمانان فکر کردند هویت و کیان آن‌ها مورد تهاجم است. نه‌تنها زمین که ارزش‌های شرقی و اسلامی در معرض اشغال قرار گرفته‌است و از این زمان به بعد است که صدای احیاگران یا بنیادگرایان در مقابل اصلاح‌طلبان بلند می‌شود.
مرادی ادامه داد: از دهه سوم یا چهارم قرن بیستم با پروژه بنیادگرایی مواجه هستیم که مسئله این بنیادگرایی دیگر عقب‌افتادگی و عقب‌ماندن نیست، بلکه معتقد است که غرب عقب‌مانده است. یعنی نه‌تنها که ما عقب‌مانده نیستیم، بلکه غرب را عقب‌مانده می‌داند و معتقد است که غرب هرچقدر هم که به‌لحاظ تمدنی پیشرفت کرده، به‌لحاظ انسانی و اخلاقی عقب‌افتاده است. این جریان با جنگ جهانی اول و دوم همراه می‌شود و متفکران عرب فکر واهی می‌کنند که تمدن غرب خودش از درون در حال فروپاشی است و به این نتیجه می‌رسند که غربی‌ها به‌لحاظ اخلاقی و انسانی عقب‌مانده هستند. در مقابل نسخه بدیل آن را اسلام، آن هم اسلامی که خودشان معرفی می‌کردند، می‌دانند. این‌جا مسئله این نیست که غرب پیشرفت کرده و ما عقب مانده‌ایم، بلکه مسئله اصلی هویت است و این هویت‌گرایی و گفتمان هویت حدود چند مرحله ما را مشغول می‌کند و بعد به مرحله خشونت، تکفیر و جاهلیت‌پنداری کل جهان و حتی جهان اسلام مواجه می‌شویم.
سخنران نشست ضمن معرفی برخی متفکران این دوره بیان کرد: بعد از جنگ جهانی اول و دوم که جریان‌های مارکسیست و کمونیستی به وجود می‌آیند، عده‌ای از متفکران جهان عرب هم به این جریان‌ها روی می‌آورند و به آن می‌پیوندند. در این میان اسلام سنتی که اسلام الازهر و زیتون و این‌طور مدارس سنتی بود، به حاشیه رانده می‌شود. مدارس سنتی مثل الازهر نه برای مرحله مواجهه، نه برای تقلید، یادگیری و اقتباس از غرب پاسخی نداشت. یعنی نه اهل رزم و نه اهل بزم بود. نه می‌توانست از غرب الگو بگیرد و نه می‌توانست به مقابله با موج فرهنگی و فکری که از غرب آمده بود برخیزد. درنتیجه عملاً این گفتمان خودبه‌خود به حاشیه رفت؛ یعنی گفتمان اصلاح‌گرایان و بنیادگرایان با هم به این اسلام سنتی هجوم بردند، آن را به حاشیه راندند و از اعتبار خارج کردند. بعد دعوا بین اصلاح‌گرایان و احیاگرایان شروع شد. چون بلندگو دست بنیادگرایان بود، درنتیجه صدایشان بلندتر، گفتمان آن‌ها ساده‌تر و عناصر گفتمانی‌شان برای توده‌ها قابل‌فهم‌تر بود. بنابراین قدرت گرفتند، اما زمانی که به قدرت رسیدند، دیدند که دستشان خالی است. به‌هرحال این‌ها تا مرحله  قدرت‌رسیدن از این ذخیره ایدئولوژیک اسلام بیشترین بهره را بردند.
مترجم کتاب در ادامه به‌صورت اجمالی به کتاب «دانشنامه متفکران معاصر عرب» پرداخت و گفت: به‌نظر من یک اشتباهی که نویسنده کتاب مرتکب شده این است که در این‌جا خیلی به اندیشه بنیادگرایان اعتنا نکرده و بیشتر نواندیشان را آورده‌است. درحالی‌که به‌اعتقاد من، اندیشه نو‌اندیشان در پاسخ به بنیادگرایان است. یعنی گفتمان کسانی که در عرصه نواندیشی دینی یا روشنفکری عربی کار کرده‌اند، زمانی قابل‌فهم است که نقیض‌شان بیاید. همچنین از اخوانیه هیچ‌چیز در کتاب نیامده، درصورتی‌که بسیار اهمیت دارد. مثلاً گفتمان سید قطب در عرض پنج یا شش دهه جهان اسلام را به خودش مشغول کرده‌است.
او ادامه داد: باید اضافه کنم جریانی که در اسلام رادیکال یا بنیادگرا شکل گرفت، خارج از مدارس سنتی بود. یعنی آن‌قدر شعار اسلام و اسلام‌گرایی را مصادره کرده و از آن بهره گرفته‌اند که حتی متولیان رسمی اسلام عقب ماندند و دستشان خالی ماند. بلندگو از دست شیخ الازهر گرفته شد و نمایندگان اسلام کسانی شدند که در حوزه‌های علمیه درس نخوانده بودند و اسلام را نمی‌شناختند.
مرادی در ادامه به جریان‌هایی که در کتاب آورده شده، اشاره کرد، به معرفی برخی از متفکران نام‌برده در کتاب و چگونگی شکل‌گیری جریان‌های فکری آنان پرداخت و گفت: بخش عمده اندیشه عربی بازتاب اندیشه غربی و اروپایی است. یعنی هرچه که آن‌جا اتفاق می‌افتد، در این‌جا اجرا می‌شود و حنفی، آرگون، جابری و ... پیرو فلاسفه آلمان، فرانسه و جاهای دیگر بودند. کاملاً مشخص است که مکاتب پدیدارشناسی و واکاوی و امثال این‌ها یک مشابه در جهان غرب دارد ولی من معتقدم که اگر ایران و جهان عرب رابطه خود را نزدیک می‌کردند، می‌توانستند خود را در برابر غرب قرار دهند و حرفی برای گفتن داشته باشند.
 
ایران در خیلی از زمینه‌ها با جهان عرب اشتراکاتی دارد
حمیدرضا شریعتمداری، رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم، ضمن تشکر برای برگزاری این نشست گفت: ما نیازمند آشنایی بیشتر با میراث فرهنگی عرب‌ها، به‌خصوص در بخش نواندیشی و نواندیشی دینی داریم. اتفاقات مهمی که در کشورهای عربی در دو قرن اخیر افتاده‌است، تحولات فکری که صورت گرفته و واکنش‌های که نشان داده شده، در خیلی از زمینه‌ها، با آن‌چه که ما از سر گذرانده‌ایم و با نوع واکنش‌هایی که ما نشان داده‌ایم، شباهت دارد و درعین‌حال اگر این دو نگاه و تلاش فکری در کنار هم قرار می‌گرفتند هم‌افزایی صورت می‌گرفت شاید به وضعیت بهتری می‌رسیدیم.
او ادامه داد: ما با عرب‌ها، هم قبل از اسلام و هم بعد از اسلام تاریخ مشترکی داریم. گاهی ما و گاهی آن‌ها دست بالا را داشته‌ایم، اما به‌هرحال اختلاط فکری و فرهنگی بوده و تعامل دین هم اضافه شده‌است. به‌هرحال اگر ما دینی را پذیرفتیم که عرب‌ها پیام‌آور آن دین بودند، در ادامه ما بودیم که با رغبت، میل و خواست خود این دین و پیام را توسعه داده و به همه‌جا رساندیم. اگر ایرانی‌ها را از تاریخ تحولات فکری اسلام و دانش‌های اسلامی حذف یا سانسور کنید، تقریباً چیزی برای دانش‌های اسلامی نمی‌ماند؛ البته در همه علوم اسلامی این وضعیت وجود دارد.
شریعتمداری با بیان نقش مهم ایرانیان در توسعه اسلام و معرفی آن، همه تحولات و جریان‌های مذهبی، به بیان اشتراکاتی بین ایران و جهان عرب از لحاظ تاریخی، مذهبی، سیاسی و ابعاد مختلف عینی پرداخت و افزود: در زمان حاضر هم ما بیشترین تأثیرات را در تحولات دنیای عرب داشته‌ایم. از آن طرف عرب‌ها هم امروزه توجه زیادی به تحولات و دستاوردهای فکری ما کرده‌اند و در کشورهای عربی مختلف، افراد حرفه‌ای پیدا شده‌اند که آثار متفکران ایرانی را به عربی ترجمه کردند. به‌هرحال یک تبادل شکل گرفته، ولی این تبادل و تعامل ضعیف و کمرنگ است و هرچه جاری‌تر شود، به سود ماست. چون عرب‌ها مزایایی دارند که ما از آن برخوردار نیستیم و بالعکس ما هم مزایایی داریم که آن‌ها ندارند.
وی در ادامه به کتاب «دانشنامه متفکران معاصر عرب» پرداخت و تصریح کرد: در دهه اخیر کارهای قابل‌توجهی در نقل و انتقال دستاوردهای فکری جهان عرب به ایران و ترجمه آن آثار و افکار به زبان فارسی صورت گرفته، ولی کارها بسیار ناتمام است. البته در خود زبان عربی هم تا همین دهه‌های اخیر آثار چندان درخوری نداشتیم. از دهه دوم انقلاب توجه بسیار خوبی به نواندیشی دینی در جهان عرب شده و آرایی از متفکران عرب بازخوانی و مورد توجه قرار گرفته‌است، ولی همچنان فاقد مجموعه آثاری هستیم که به‌طور کامل و یک‌جا همه این محصولات و دستاوردها را منعکس کند.
رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب در ادامه گفت: کاری که آقای مرادی ترجمه کرده، به‌نوعی باید با کار آلبرت حورانی دیده شود. من خیلی با عنوان متفکران معاصر عرب که آقای مرادی روی کتاب گذاشته، همراه نیستم، چون این کتاب متفکران حال حاضر را مورد بررسی قرار داده، درحالی‌که زمانی از معاصر سخن می‌گوییم، حداقل باید یک قرن و نیم تا دو قرن را پوشش دهیم. این کار بیش از این‌که تصویر کاملی از یک متفکر ارائه دهد تصویر اجمالی از پروژه هر متفکر نشان می‌دهد. نکته دیگر این است که خود نویسنده کتاب در ابتدا گفته‌است که قصد تفصیل جریان‌شناسی به‌معنای دقیق آن را ندارد و برای هر متفکری فقط به پروژه آن اشاره می‌کند. بنابراین کتاب دچار کاستی شده‌است. شاید بهتر و دقیق تر این بود که مجموعه‌ای از داده‌ها را به دست می‌داد که مخاطب خودش جمع‌بندی کند.
او افزود: به‌هر‌حال این کتاب دنبال این است که پروژه‌های فکری را بیان کند. نویسنده به‌نوعی گزینش‌گری هم کرده‌است و به خیلی از متفکران که واقعاً پروژه داشتند و حتی بیرون از کشور خود اثرگذار بوده‌اند، اشاره نکرده‌است. بنابراین این‌جا دو اشکال وجود دارد. یکی این‌‌که گزینش‌گری صورت گرفته و دیگر این‌که درباره همان‌هایی هم که صحبت کرده، خیلی از مطالب را نیاورده و محدود به آن‌ها پرداخته‌است‌. ولی درعین‌حال در خود کشورهای عربی، این به‌عنوان یک امتیاز تلقی شده‌است و کسی این کتاب را می‌خواند، احساس می‌کند نویسنده یک فیلسوف و مورخ فلسفه است که به  متفکران زمان خودش اشراف کامل دارد.
 
تعبیر دانشنامه برای کتاب «دانشنامه متفکران معاصر عرب» یک نوع بزرگ‌نمایی است
شریعتمداری در ادامه به عنوان دانشنامه در ترجمه فارسی کتاب که در عنوان عربی آن نیست اعتراض کرد و گفت: این یک نوع بزرگ‌نمایی است. چون به‌هرحال این کتاب نمی‌تواند دانشنامه تلقی شود. بنابر این تعبیر دانشنامه برای آن کمی بزرگ‌نمایانه بوده و عدم انطباق دارد.
وی همچنین به چند نکته در صورت‌بندی کار و ترجمه برخی لغات اشاره کرد و افزود: دلیل نویسنده در نیاوردن تصاویر کتاب اصلی و همچنین مقدمه خوب و کامل نویسنده را در ترجمه فارسی آن نمی‌دانم. همچنین جا داشت که کتاب با برخی تعلیقات همراه باشد. به‌نظر من دو کار از طرف مترجم لازم بود، یکی این‌که یک مقدمه تفصیلی درباره اثر بنویسد و یکی هم این‌که در جاهای مختلف افزوده‌های به اثر می‌داشت.
در پایان مرادی، مترجم اثر برخی اشکالات را پاسخ داد و برخی را هم پذیرفت و قول تصحیح آن‌ها در چاپ‌های بعدی را داد.

 



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 910 بار   |   دفعات چاپ: 251 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر