در نشست بررسی کتاب «قدرت خواندن» مطرح شد؛ تاریخ خواندن یا نخواندن؟؛حالا نجات در نخواندن است
| تاریخ ارسال: 1397/2/24 |
قدرت خواندن از سقراط تا توییتر، تألیف فرانک فوردی، ترجمه محمد معماریان، ویراستار: الهام آقاباباگلی، تهران، ترجمان علوم انسانی، 1396، 344 ص، 29000 تومان، شابک: 1ـ27ـ8091ـ600ـ978
مجید حسینی گفت: با خوانشی که من از کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» داشتم حالا نجات در نخواندن و وارد نشدن به سیستم تکنوتراتیک دانشگاه است.
بهگزارش خبرگزاری مهر، پنجمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی مرکز مطالعات فضای مجازی با محوریت نقد کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» نوشته فرانک فوردی روز دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
اولین سخنران این برنامه حامد حاجی حیدری، استادیار جامعهشناسی دانشگاه تهران بود که گفت: میشل فوکو میگوید اخلاق، علم و... همهچیز طوری نوشته میشوند که قدرت را تضمین کنند. بزرگترین مردان و شخصیتهای تاریخ بشر، بدوا دیوانه فرض شدهاند؛ یعنی انسانهایی آنرمال و غیرطبیعی. مولانا بزرگترین شاعر است و دیوانه فرض میشد. سقراط بزرگترین اندیشمند بود و دیوانه بهشمار میرفت و... پس شما نمیتوانید حرفی بزنید که خارج از چارچوب باشد و دیوانه به نظر نرسید. چون نُرم و عرف چنین جلسات و جامعه، این چنین نیست.
وی افزود: نویسنده در کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» یک پاراگراف درباره یورگن هابرماس نوشته که هیچ ربطی به هابرماس ندارد و از این جهت، کتاب، کتاب بدی است. کسی که ریچارد بوگارت را بشناسد میفهمد که نویسنده در این پاراگراف کاملاً منظور را عکس متوجه شده و نوشتهاست. بوگارت در کتاب «کاربست سواد» میخواهد بگوید که جاهایی که سواد نیست اتفاقاً چقدر سواد هست. یا جاهایی که مطالعه نیست چقدر مطالعه و اطلاعات وجود دارد و شرایط بهتر است. بهعبارت دیگر، منظور این است که چقدر مترو بهتر از نمایشگاه کتاب است. جالب است که اکثر مردم اهل گفتوگو نیستند و فکر میکنند همه حرفها را از پیش شنیدهاند. یعنی دنبال حرف جدید نیستند. از پرفروشترین کتابهای نمایشگاه کتاب امسال، شوپنهاور بود. یعنی واقعاً این قدر قدیمی؟ ما هنوز هم وقتی به راهپیمایی میرویم، میخواهیم مشت محکم به دهن آمریکا بکوبیم! این حرف برای 40 سال پیش است. یعنی یک ادیب طبقه کارگر نیامده گفتمان جدیدی برای راهپیماییهای ما بگوید تا مردم هم همان را بگویند.
وقتی مطالعه دارد باید دیوانگی پیشه کنیم
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: جلسات سخنرانی ما واژه جدید ندارند. ما حرف جدیدی برای زدن نداریم. این است ضرر مطالعه بهزعم نویسنده کتاب پیش رو. خب پس چه کنیم؟ دیوانگی پیشه کنیم و بین مردم برویم. برویم به مترو و کوچه و خیابان که از نمایشگاه کتاب مفیدتر است.
حاجی حیدری همچنین گفت: آنچه پایان این کتاب را باز و خوب میکند، جملهای از هابرماس است که میگوید «ما نباید با پناهبردن به توده عوام، دوباره به آغوش فاشیسم برگردیم.» سروش (عبدالکریم سروش) میگوید هرکسی باید قرائت خودش را داشته باشد و این قرائت محترم است. اما این نظرگاه کمی غیرمنطقی است. هابرماس میگوید نه، چنین دیدگاهی به عوام فریبها فرصت میدهد به جایگاهی دست پیدا کنند که سقراط داشت. بنابراین ما باید اطلاعات صحیح و سقیم را به مردم بدهیم.
در ادامه این نشست، مجید حسینی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: من یک جمله و یک ایده در این کتاب پیدا کردم. «فرهنگ مطالعه را باید با بازیابی فرهنگ مدرسه و دادن امکان قضاوت به بچهها تجدید کنیم.» کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» به تاریخ خواندن و دغدغهای که میشود از طریق خواندن موجب هژمونی شد، پرداختهاست. یک دفاع زیرپوستی هم از سانسور دارد. اگر بخواهیم مطالب کتاب را با وضعیت خودمان پیوند بدهیم، بهنظرم باید به تاریخ خواندن در ایران هم توجه کنیم که البته اسمش را تاریخ نخواندن میگذارم و از این مسأله دفاع میکنم چون هیچ وزن هنجاری ندارد. یعنی معلوم نیست که خواندن بهتر از نخواندن باشد. چرا؟ چون حجم آنهایی که نمیخوانند، اصلاً با آنهایی که میخوانند، قابل مقایسه نیست.
آغاز دوره نخواندن ما از کجا بود؟
وی افزود: خب تاریخ نخواندن ما از کجا آغاز میشود؟ از مشروطه. دوره مشروطه دوره خواندن پزشکی بودهاست. یعنی دوره طبابت و پزشکی است و آنچه که مردم از کتاب و خواندن میخواستند، رهایی از درد بود و مردی که قرار است از خویش برون آید که برآمد و او رضاخان بود. ولی او دوره پزشکی را جلو نبرد و به مهندسی و توسعه فکر کرد. او مقدمه دورانی بود که باید اسمش را اسکورس مهندسی بگذاریم. اوج این دوران نیز در زمان هویدا بود؛ آغاز نگاهی پروژهای که همه چیز عدد و رقم بشود و همه چیز یعنی مهندسی. هنوز هم که هنوز است، این خرد مهندسی در ما دیده میشود. ما در دورهای، خواندن و مطالعه را تبدیل به عدد و رقم کردیم. شهر تهرانی که امروز میبینید، نتیجه چنین دید و نظرگاهی است. این نگرش، حتی در حوزههای دینی هم اثر کرد و علما، هندسه معرفت دینی نوشتند و کشور بهدنبال راهی برای حل معظلات، سراغ توسعه مهندسی رفت. اما این دوره هم تمام شد.
این پژوهشگر در ادامه گفت: حالا مهندسها بیکار هستند و نمیتوانند مسائل کشور را حل کنند. آب خراب شده، خاک از بین رفته و هوا آلوده شدهاست. یعنی درواقع کشتی توسعه به گِل نشستهاست. حالا در وضعیتی هستیم که خرد زیسته ضد خرد آکادمیک عمل میکند. امروز جوان دیپلمدار یا دارای مدرک زیردیپلم کار دارد ولی فرد دارای لیسانس یا فوقلیسانس بیکار است. زمان توسعه مهندسی، دانشگاهها تبدیل به مراکزی برای بیرون آمدن افرادی برای تصدی شغل دولتی بودند و دولت محلی برای رانت بود. نتیجه آن دوران، وضعیت فعلی است که فوقلیسانسها بیکار و زیردیپلمیها کار دارند. درنتیجه خرد زیسته میگوید درس نخوان! به دانشگاه نرو و در رقابت عبث کنکور شرکت نکن! ما درحال خروج از دوران دیسکورس مهندسی هستیم و درحال ورود به دورانی هستیم که اهمیت زیست، خودش را بر این سازمان مهندسی بروکراتیک تحمیل میکند.
حسینی گفت: حالا نجات در نخواندن و واردنشدن به سیستم تکنوتراتیک دانشگاه است. چون توسعه مانع زیست شدهاست. ما وارد دوره سوم خواندن یا همان نخواندن شدهایم که هیچ نسبتی با کتاب ندارد. غرب از دورهای از خواندن عبور کرده و حالا مسألهاش این است که مسائل را چطور با آن حل کند. ولی ما از دوره نخواندن عبور کردهایم. بحران ما، نخواندن نیست بلکه بحران ما خردی است که نمیتواند تجربه زیسته را برای قضاوت بهکار بگیرد. بحران ما در نهادهایی است که قرار است پروژه خواندن را پیش ببرند؛ بحران در مدرسهای است که تحمیلگر است و بچهها را تبدیل به سوژههای شبیه به هم میکند. ما باید چنین نهادهایی را از نو بسازیم.
سخنران بخش پایانی این نشست نیز، مهدی شقاقی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود که گفت: در زمینه بررسی تاریخی که توسط دوستان انجام شد، در نبرد چالداران در عصر صفویه، سپاهیان ایران با شمشیر به دشمن عثمانی حملهور شدند ولی دیدند که دشمن در دور ایستاده و با توپ مواضعشان را تخریب کرد. در آن زمان این فکر به وجود آمد که اجنبی چطور به چنین ابزاری دست پیدا کرد و این سؤال شکل گرفت که با وجود هنرهای نقاشی، معماری، خطاطی و... چه چیزمان کم بود که به چنین نتیجهای نرسیده بودیم؟ درپی یافتن پاسخ همین سؤال بود که از آن روزگار داریم علم وارد میکنیم. نمونه بارزش هم تأسیس مدرسه درالفنون بود که اولین رشتههایش، راهسازی، سلاحسازی و داروسازی بودند. این رفتارها میگوید ما درپی برابری با اجنبی بودهایم.
خواندن مدرن ما درواقع ابزارگرایی بودهاست
وی افزود: خواندنِ مدرن ما با یکجور ابزارگرایی همراه بود و از آن دوره فکر میکردیم، خواندن یک نوع حمالی محتوایی بودهاست. و چون مانند غرب خواندن سطور و درک مطلب را در دستور کار قرار ندادیم، حالا به این نتیجه رسیدهایم که نخواندن و دانشگاهنرفتن، بهتر است. کتابخواندن برای ما، صرفاً یکجور انتقال محتوا بودهاست. ناصرالدینشاه خودش نقاش و شاعر بودهاست ولی فردی به نام کتابخوان داشته که با صدای بلند برایش کتاب میخواندهاست.
شقاقی گفت: فرانک فوردی، «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» را با استعانت از مکتب آنال نوشتهاست. تاریخنگاری کتاب بهشیوه فوکویی است چون پر از جزئیات است و من یک انسجام در آن میبینم. نویسنده در مقدمه کتاب میگوید سنگلاخهایی که مقابل خواندن وجود دارند، سیاسی و فرهنگیاند و به آنها میپردازد.
این محقق در پایان سخنانش گفت: خواندن هیچوقت نتوانسته خودش را بهعنوان یک فضیلت مطرح کند. شما هم در دانشگاه استادی را که بهطور شفاهی مطالب درون سینهاش را بیان میکند، بیشتر میپسندید تا استادی را که کتابی مقابل دارد و از روی آن درس میدهد.