در نشست نقد و بررسی رمان «خاکستر» مطرح شد: هیچکس نمیتواند رماننویس شود مگر اینکه رصدکننده فرهنگ باشد
| تاریخ ارسال: 1397/3/28 |
خاکستر، نوشته حسین سناپور، تهران، نشر چشمه، 1396، 208 ص، 18000 تومان، شابک: 8ـ652ـ229ـ600ـ978
بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بهنقل از روابط عمومی مؤسسه بهاران سهشنبه 22خرداد 1379، جلسهای درباره نقد رمان «خاکستر» نوشته حسین سناپور، در مؤسسه بهاران برگزار شد.
در ابتدا مجری جلسه، هاشمی، با اشاره به ضعف علوم انسانی در ادبیات، و همچنین ارتباط تمام شاخههای علوم انسانی با هم، از سوسن شریعتی دعوت کرد تا از منظر جامعهشناسی این رمان را نقد کند.
سوسن شریعتی، با تأکید بر این موضوع که رشته تحصیلیاش تاریخ بوده و نه جامعهشناسی، گفت که نقد ایشان نقد ادبی نیست ولی رویکرد اجتماعی نسبت به این متن دارد. چراکه خود متعلق به نسلی است که راوی داستان آن را روایت میکند. درواقع آن سالها زیست کرده، و نه بهعنوان نمایندهای از آن نسل بلکه بهعنوان یک عضو از جامعه آن روزگار، فرصت را غنیمت شمرد تا درمورد روزگار کهنسالی آن نسل آرمانگرا و انقلابی گذشته، صحبت کند.
سوسن شریعتی در ادامه گفت: آن نسل، امروز، متهم است به: آرمانگرایی و متعصببودن برای ارزشها، و همواره، طی این ۳۰ سال میخواستند این متولیگری برای ارزشها را به الگوهایی برای همگان تبدیل کنند. آنها را زیر این امر متحدالشکل با عنوان مکتب یا ایدئال تیپ بکشند.
و یا این نسل متهماند به: آدمهای توابی هستند که مبتلا شدند به فساد و ساختوساز با سیستم و نظامی که از این طریق برایشان قدرتی فراهم میآورد. درنتیجه این میانسالان اگر آرمانگرایان دیروز بودند امروزه چهرههای متهمی هستند بهلحاظ زیرپاگذاشتن ارزشهای اخلاقی.
وی در ادامه با تمرکز بر موضوع داستان افزود: راوی داستان شخصیتی تیپیکال از یک بیزینسمن امروزی و آرمانگرای گذشته است. با تمام امکاناتی که جامعه سرمایهداری دارد. مثل ماشین، خانه، راننده شخصی، معشوقه، خانواده یدک کشیده و… . این بیزینسمن موفق، از ابتدا و در تمام فصول از یک «دیروز» نام میبرد که اشارتی است بر همان دیروز آرمانخواهی، دیروز توابی و این دیروز چون حسرت، و گاه کابوس به سراغ راوی میآید. راوی در جایجای داستان، به شخصیت چریکی ـ منظور از چریک یک مخالف و یا یک چهره اپوزیسیون مسلح دهه ۶۰ ـ اشاره میکند. زندانی و شکنجه شدهاست و یک توابی بوده که از ایدئالگرایی و آرمانخواهی دست شسته و درنهایت همتیمیها یا دوستانش را لو دادهاست. این بیزینسمن با آن پیشینه، حالا حامی هنرمندان است، گاهی نقاشی میکند،چشمش را روی یکسری از بیاخلاقیها میبندد و…؛ همانطورکه نمونه این تیپ را در جامعه امروز میبینیم. ترجمه میکنند، مناسباتشان با قدرت خوب است و میتوانند واسطی باشند برای راهانداخت کار اطرافیان. این «دیروز»ی که از آن نام برده میشود، در حالی سراغ راوی داستان میرود که او ناظر زمان حال است و رفتار اجتماعی مردم، تناقضات اجتماعی و بالارفتن از سلسلهمراتب قدرت را نقد میکند و تهوع و انزجارش را بروز میدهد، فارغ از اینکه خودش بهیمن همین مناسبات به قدرت رسیدهاست.
شریعتی ضمن اشاره به انعکاس تناقضات اجتماعی در این کتاب، درمورد نزدیکبودن متن به جهان کافکا و نبودن اشخاص سر جای معین یا حتی جایگاه گذشتهشان، گفت: سربازجوی سابق مدیر مشاور شده، چریکی که تاجر شده، نگهبانی که از رزمندگان جنگ بوده، و قاضی که جرم را بررسی میکند بلافاصله پیشنهاد یک کار تجاری میدهد. درنتیجه ما با جهانی روبهرو هستیم که پرسوناژهای دیروزی تبدیل شدند به نقشهای جدیدی که در نسبت با قدرت، همه در حال یک مسابقه ترسناک، غیبت همبستگی، میل به پیشرفت به هر قیمت، و درنهایت استفاده از مناسبات برای راهانداختن کار و… هستند و تا جایی پیش میروند که همانهایی که اعمال شخصیت اصلی یا راوی را نقد میکنند و او را به همکاری با کسانی که تا دیروز نقش سرکوبگر را ایفا میکردند متهم میکنند، خودشان از او (شخصیت اصلی) میخواهند که کارشان را بهاصطلاح راه بیندازد. درواقع مستقیماً وارد این مناسبات نمیشوند ولی از آن استفاده میکنند.
وی درنهایت اینطور جمعبندی کرد که، این روایت نشاندهنده عاقبت آرمانگرایی و ایدئایستی نیست بلکه عاقبت سرکوب آن است.
حسین پاینده از دیگر منتقدان حاضر در جلسه، ضمن تشکر از شریعتی صحبت خود را با ارائه یک طرح کلی شروع کرد. وی ۴ محور اصلی برای مطالبشان مشخص کرد که به شرح ذیل است:
1. چرا این متن رمان است؟
2. اگر رمان است، چه نوع از رمان است؟
3. امضای سناپور (منظور سبک و سیاق خاص داستاننویسی سناپور در رمان معاصر فارسی هست).
4. چند نکته پراکنده درخصوص خود رمان.
سپس وی با خواندن جملهای از متن رمان، وارد بحث اصلی خود شد. «هرچه بیشتر میشناسمش غریبهتر میشود این شهر» و نیز گفت: فکر میکنم اگر هرجایی این جمله را میدیدم حتماً متوجه میشدم سناپور آن را نوشتهاست. نه فقط چون عبارت «این شهر» را آخر جمله آوردهاست ـ کاری که در جملهبندی داستانهایش انجام میدهد و درواقع، میتوان گفت سبک ایشان است ـ بلکه آقای سناپور نظر دارد به شهر و روابط بینافردی در شهر.
ایشان همچنین بیان کرد: چرا این متن رمان هست؟ ۱. این متن نوعی واکنش نقادانه به جهان پیرامون ماست. رمان باید اینطور باشد و در غیر اینصورت رمان نیست. رمان نمیتواند در اختیار قدرت قرار بگیرد، بنا به ذاتش. از قرن ۱۸ که رمان به وجود آمد، برای نقد اجتماع بود. رماننویس برای درانداختن طرحی نو برای جامعهای متفاوت مینویسد.
پاینده ادامه داد: این رمان دست به کالبدشکافی فرهنگی جامعه میزند، یعنی تنها وقایع را توصیف نمیکند. نویسنده در این رمان توانسته لحن و ادبیات کلامی بیزینسمنها، نوع جملهبندی، کلماتی که مدام استفاده میکنند را طوری بنویسید که روابط اینها را نشان دهد. ازاینرو نمیتوان گفت او فقط دست به توصیف زدهاست. عبارت کالبدشناسی در نقد ادبی دلالتمند است زیرا کالبدشکافی وقتی انجام میشود که ما بخواهیم علت مرگ را بدانیم. یعنی یکجور سببیابی یا ریشهیابی وضعیت است نه توصیف آن. درحقیقت رماننویس با این کار یکجور آگاهی فرهنگی به مخاطبش میدهد.
این منتقد افزود: این متن نشاندهنده یک مشاهدهگری تیزبینانهست. هیچکس نمیتواند رماننویس شود مگر اینکه رصدکننده فرهنگ باشد.درواقع کسی که تاریخ تحولات را میداند. این رمان نشاندهنده آن است که نویسنده دِهشتشهر را خوب میشناسد، این رمان به یک عبارت، ادامه سنت رمان شهری اروپایی است که روابط مردم در دنیا پیچیده شهری را دنبال میکند و توجهش به زندگی بیزینسمنها مدیران شرکتهای بزرگ است.
پاینده ضمن خواندن قطعهای از متن کتاب، گفت که روایت داستان براساس جریان سیال ذهن نوشته شدهاست. وی همچنین قسمتی دیگر از متن را که راوی یک تکگویی درونی دارد، خواند و اضافه کرد: این هم نشان دیگر از امضای سناپور در این رمان.
پاینده گفت: این کتاب بهنوعی ادامه کارهای دیگر سناپور است. این متن واجد بینامتنیت با رمان قبلی آقای سناپور با عنوان «دود» است. بعضی از شخصیتها و موقعیتها دوباره تکرار شدهاند. امضای سناپور را میشود در آیرونی دید. یعنی واژگونشدن تمام تصورات و پیشپنداشتهای ما و توقعاتمان. برای مثال چریک که آرمانگرا و ایدئالیست است در اینجا تبدیل به یک بیزینسمن شدهاست. سناپور نشان میدهد این هم بخشی از تناقضات جامعه ماست. بهعقیده من، عنصر گروتسک هم در کارهای سناپور وجود دارد. گروتسک به این معنا که شخصیتها از شکل و شمایل خود بهصورت غریبی خارج میشوند. برای مثال شخصیت قاضی وسط گفتوگوی جدی، غیرمستقیم مطالبات مادی خود را بیان میکند. همانطورکه در «محاکمه» کافکا قاضی که آنجا نشسته لابهلای کتابش صور قبیحه است و این امر تصور ما را از قانون و محاکمهکردن به هم میزند. گروتسک دارای دو عنصر مضحکه و وحشت است به همین دلیل در زبان فارسی معادل ندارد.
وی افزود: دومین امضای سناپور، گفتوگوی شخصیتهاست که متمایز از هم نوشته شدهاست. این رمان ۴۰ شخصیت نامبردهشده دارد که تفردشان حفظ شده و رمان چندصدایی است. البته من فکر میکنم در جاهایی سناپور از این اصل (باختینی) تخطی کردهاند. در بعضی قسمتها گفتوگوی شخصیتها شبیه به هم میشود. مثلاً جملات همسر دوم راوی، گاهی تفاوتی با جملات خود او، ندارد.
پاینده گفتههایش را اینطور جمعبندی کرد که این متن یک رمان شهری است درمورد روابط بینافردی در شهر. امضای سناپور را دارد بهدلیل صناعاتی که در آن بهکار بردهاست، و نیز براساس جریان سیال ذهن نوشته شده و دارای تکگوییهای درونی است، ضمن اینکه بینامتنیت هم در کار ایشان دیده میشود.