وضعیت ترجمه آثار اسپانیایی تأسف‌بار است

 | تاریخ ارسال: 1396/6/12 | 
AWT IMAGEرئالیسم خیلی دیر به اسپانیا آمد
در ابتدای این نشست کاوه میرعباسی درباره ورود رئالیسم به ادبیات اسپانیا گفت: وقتی از ادبیات اسپانیا صحبت می‌کنیم، ابتدا نام سروانتس مطرح می‌شود اما در مرحله بعدی نام بنیتو پرز گالدوس را می‌شنویم که نویسنده رئالیسم اسپانیایی است. بنیتو پرز گالدوس در سال 1823 در خانواده‌ای مرفه متولد شد و پس از اتمام دوره ابتدایی و دبیرستان به مادرید رفت و در آنجا مشغول به تحصیل در رشته حقوق شد اما بعد از مدتی متوجه شد که تحصیل در این رشته برایش جذابیتی ندارد، بنابراین تحصیل را کنار گذاشت و به ادبیات پرداخت.
 وی ادامه داد: بنیتو پرز گالدوس در سن 27سالگی اولین رمانش به نام «چشمه زرین» را روانه بازار کرد و با استقبال خوب مخاطبان همراه شد؛ چراکه رئالیسم خیلی دیر به اسپانیا آمد و تجربه چنین فضایی برای مخاطب اسپانیایی جذاب بود.
 
گالدوس به‌واسطه فیلم‌های اقتباسی مطرح شد
این مترجم با اشاره به دیر شناخته‌شدن آثار گالدوس گفت: با توجه به استقبال خوبی که از آثار گالدوس در اسپانیا شد اما این آثار خیلی دیر به علاقه‌مندان ادبیات سایر کشورها معرفی شد؛ چراکه ادبیات آن سال‌های اسپانیا در کانون توجه قرار نداشت. گالدوس در آن زمان با تمام محبوبیتی که در اسپانیا داشت اما در نیمه دوم سده بیستم شناخته شد؛ آن، هم به‌واسطه فیلم‌هایی که از آثارش اقتباس شد.
 وی افزود: ‌همچنین رساله سی.پی.اسنو که در آن به هشت نویسنده مطرح پرداخته بود و در قسمتی به گالدوس اشاره می‌کرد، نیز در معرفی هرچه بهتر او بی‌تأثیر نبود و باعث موفقیتش شد.
 
 گالدوس در طول عمرش 77 رمان منتشر کرد
میرعباسی در توضیح آثار گالدوس اظهار کرد: گالدوس نویسنده پرکاری بود و از او 77 رمان، 23 نمایشنامه و نزدیک 20 جلد داستان‌های کوتاه و مقاله به یادگار مانده است. 45 رمان او تاریخی است و به هم پیوسته است و انسجام ساختاری دارد. این 45 اثر در بین سال‌های 1810 تا 1870 نوشته شده است. سایر رمان‌هایش در دسته «رمان‌های معاصر اسپانیایی» قرار می‌گیرد و خیلی از افراد جامعه آن‌را با «کمدی انسانی»‌ دانته مقایسه می‌کنند.
 
وی ادامه داد: رمان‌های معاصر گالدوس نیز در سه دسته رمان‌های شهرستانی، رمان‌های مادریدی و رمان‌های معنوی تقسیم می‌شود که دوره سوم، دوره کارهای پایانی اوست. گالدوس یک نویسنده متعهد بود اما از یک عقیده خاص دفاع نمی‌کرد چراکه علاقه‌ای به سیاست نداشت. او همیشه مورد دشمنی کلیسا بود و حتی در سال 1912 که به جایزه نوبل ادبیات خیلی نزدیک شده بود، به‌دلیل نامه‌های متعدد کلیسا و محافظه‌کاران نتوانست نوبل بگیرد.
 این مترجم با اشاره به اواخر عمر گالدوس گفت: گالدوس شبیه به بالزاک می‌نوشت اما هرگز از او تقلید نمی‌کرد و حتی برخی از اخلاق او نیز بسیار شبیه به بالزاک بود. برای مثال او درست مانند بالزاک خیلی انسان دست و دل بازی بود. او در سال‌های پایانی عمرش دچار نابینایی شده بود و به‌دلیل ولخرجی‌های زیاد بدهکار شد، به همین دلیل به او «گدای کور» نیز می‌گفتند. با این حال در مراسم خاکسپاری او 30هزار نفر حضور داشتند.
وی افزود: او همیشه نویسنده‌ای تأثیرگذار بود و حتی در دوره دیکتاتوری فرانسیسکو فرانکو و با وجود گذشت 50 سال از مرگش، آثار او اجازه انتشار نداشتند و چاپ و فروش این کتاب‌ها ممنوع بود که این موضوع نشان‌دهنده آن است که حکومت از اعقاید او وحشت داشته است.
 
ترجمه یک فرآیند اجتماعی است، نه ادبی
دکتر جیران مقدم دیگر سخنران این نشست در توضیح مشکلات ترجمه ادبیات اسپانیا اظهار کرد: من استاد مطالعات ترجمه هستم به همین دلیل معتقدم که ترجمه یک فرآیند اجتماعی است و نه ادبی؛ پس بهتر است درباره آسیب‌شناسی صحبت کنیم. ما باید به‌دنبال چرایی تفاوت ترجمه بگردیم؛ چراکه ترجمه خوب و بد وجود ندارد. البته آن دوستانی که اشکال گرامری دارند، بحث‌شان کاملاً جداست.
 وی ادامه داد: چیزی به اسم ترجمه لغت به لغت یا ترجمه آزاد معنا ندارد و در ترجمه انتقال فرهنگی صورت می‌گیرد؛ بنابراین تمام فاکتورهای موجود در پروسه ترجمه اهمیت دارد و باید مورد بررسی قرا بگیرد. در مرحله نخست باید توجه شود که ما ادبیات اسپانیایی را با ترجمه‌هایمان به کجا برده‌ایم زیرا تفاوت بسیار زیادی بین ترجمه کتاب اسپانیایی از زبان مبدأ یا ترجمه از زبان دوم وجود دارد.
 
وضعیت ترجمه آثار اسپانیایی تأسف‌بار است
این استاد دانشگاه با اشاره به مشکلات ترجمه از زبان دوم گفت: ما باید روی نظام‌مندی حوزه ترجمه کار کنیم؛ چراکه از هیچ اصولی پیروی نمی‌کند. ما شاید در حال حاضر تعداد زیادی مترجم آثار اسپانیایی داشته باشیم اما تعداد افرادی که ادبیات اسپانیایی را از همان زبان ترجمه می‌کنند، بسیار کم است.
وی افزود: یکی از دلایل عدم انتشار آثار از زبان اسپانیایی این است که فرانسه و انگلیس به‌واسطه سیاست‌های استعماری در ایران آثارشان ترجمه می‌شد اما تا سال‌ها کسی نبود که آثار اسپانیای را به فارسی ترجمه کند. واقعاً برخی ترجمه‌ها فاجعه است. برای مثال نشری آخرین کار یوسا را برای غلط‌گیری به من داد اما تصحیح و بازنویسی آن 25 روز طول کشید.
 
برخی مترجمان دست به کتاب‌سوزی می‌زنند
مقدم در توضیح ترجمه‌های ضعیف اظهار کرد: من نمی‌خواهم مترجم‌ها را بی‌حرمت کنم چراکه خودم مترجم هستم اما برخی از مترجمان با ترجمه اثری از زبان دوم دست به کتاب‌سوزی می‌زنند. متأسفانه این زبان متولی آکادمیک ندارد به همین دلیل نظام‌مند و منظم جلو نمی‌رود. در این راستا لازم است که ارتباط مناسبی میان دانشگاه و ناشران صورت گیرد و حداقل ناشران برای ترجمه آثار با استادان دانشگاه مشورت کنند.
 
لورکا با ترجمه‌های ضعیف از بین رفت
این مترجم با اشاره به ضرورت ترجمه مجدد گفت: ما نیاز به ترجمه مجدد آثاری مانند دون کیشوت داریم و این به‌دلیل ترجمه ضعیف نیست؛ چراکه شاید هیچ فردی نتواند این اثر را به این دلچسبی ترجمه کند اما بحث این است که این اثر بعد از 50 سال از نخستین ترجمه نیاز به ترجمه مجدد دارد تا روح زمانه امروز در آن دمیده شود. باید این نکته را بپذیریم که ترجمه یک اثر در شرایط مختلف متفاوت است و ترجمه یک اثر در شرایط جنگ با ترجمه همان اثر در شرایط صلح فرق می‌کند.
 وی ادامه داد: من معتقدم که ما لورکا را با ترجمه‌هایی که انجام دادیم از بین بردیم چراکه مترجم‌های جوان نیز همان راه گذشته را در پیش گرفتند و همان راه غلط گذشته را ادامه دادند. درکل باید گفت که وضع ترجمه آثار اسپانیایی در ایران اسف‌بار است و باید برای بهبود آن فکری کرد.
 
اواسط قرن 16 تا  17 دوره طلایی شعر اسپانیایی است
لیلا مینایی دیگر سخنران این نشست که به‌تازگی کتابی از او با نام «شعر اسپانیا از آغاز تا به امروز»‌ توسط نشر فنجان منتشر شده است، در توضیح وضعیت شعر اسپانیایی اظهار کرد: نقطه آغاز شعر در اسپانیا به قرن 11 برمی‌گردد. قرن 12، قرن شعرهای حماسی در اسپانیا بود البته این تنها به اسپانیا خلاصه نمی‌شد و در سایر کشورهای اروپایی نیز وضعیت به همین شکل بود. در ادامه و در قرن 15 با توجه به بارقه‌های رنسانس شرایط آن از ایتالیا به اسپانیا آمد و شاهد تغییر فضای شعری در این کشور بودیم.
وی افزود: اواسط قرن 16 تا اواسط قرن 17 دوره طلایی شعر اسپانیایی است و در این دوره شاهد شاعران بزرگی مانند لوپه هستیم؛ شخصیت برجسته‌ای که علاوه بر شعر در نمایشنامه‌نویسی نیز بسیار مطرح بود. در اواخر قرن 17 و با افراط‌های انجام‌شده شاهد سیر نزولی شعر هستیم و از انتشار کارهای ارزشمند کاسته می‌شود. در قرن 18 اسپانیا دچار جنگ داخلی می‌شود و ادبیات از رونق می‌افتد.
این مترجم با اشاره به سه قرن پایانی شعر اسپانیایی گفت:‌ قرن 19 قرن رمانتیک‌ها بود و شاهد رونق شعرهای رومانتیک هستیم.  قرن 20 قرن دو جنگ جهانی است و با اینکه اسپانیا در هیچ‌کدام از دو جنگ حضور نداشته است اما فضای جنگ روی شعرهای شاعران این دوره اثر می‌گذارد. در سال‌های 1936 تا 1939 اسپانیا دوباره درگیر جنگ داخلی می‌شود و همین شرایط عرصه را به شاعران و روشنفکران تنگ می‌کند، به همین دلیل عده‌ای مهاجرت می‌کنند و به این شکل شعر مهاجرت شکل می‌گیرد.
 مینایی در توضیح شیوه ترجمه شعر نیز اظهار کرد: شعر اتفاقی است که در زبان مادری شاعر رخ می‌دهد؛ بنابراین مترجم می‌تواند بگوید که
شاعر چه حرفی را زده است اما نمی‌تواند نحوه بیان او را انتقال دهد.



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1646 بار   |   دفعات چاپ: 317 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر