حسام‌الدین مطهری نویسنده رمان «تذکره اندوهگینان»: سنتی که از بورخس و اکو یاد گرفته‌ام

 | تاریخ ارسال: 1397/1/26 | 

تذکره اندوهگینان، نوشته حسام‌الدین مطهری، ویراستار: فهیمه شانه، تهران، نشر اسمف 1396، 232صفحه، 19000 تومان، شابک: 4ـ6ـ96951ـ600ـ978

به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، انجمن ادبیات مجتمع شهر کاغذی شیراز، نشست نقد و بررسی رمان «تذکره اندوهگینان» را پنجشنبه بیست‌وسوم فروردین ماه 1397، با حضور حسام‌الدین مطهری و منتقدان برگزار کرد.
حسام‌الدین مطهری متولد 1366 و ساکن تهران است. او با روزنامه‌نگاری در روزنامه «همشهری» آغاز به کار کرده و در سال 1388 به‌شکل جدی بر ادبیات داستانی متمرکز شده‌است. او پیش از رمان تذکره اندوهگینان رمان «کلت 45» را در کارنامه نویسندگی خود دارد که در نشر آرما در سال 1392 به چاپ رسیده‌ و تاکنون به چاپ پنجم رسیده‌است.
رمان «کلت 45» رمانی حجیم در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق است و «تذکره اندوهگینان» چه در قالب روایت و موضوع و زبان تفاوت چشمگیر و اساسی با رمان اول نویسنده دارد.
در این جلسه نویسنده ابتدا از دغدغه خود در ارتباط با نوشتن تذکره اندوهگینان گفت: موضوع تذکره اندوهگینان، مدت‌ها در ذهنم بود و به دغدغه‌ای مهم بدل شده بود. روزی در حال خواندن کتاب «نوشته بر دریا» اثر دکتر شفیعی کدکنی بودم که در یکی از بخش‌های کتاب مواجهه شیخ ابوالحسن خرقانی و شیخ الرئیس را خواندم. با خودم گفتم چقدر جالب است اگر موضوعی را که مدت‌ها ذهنم را مشغول کرده وارد این زمان کنم.
نویسنده «کلت 45» ادامه داد: به‌نظرم جذاب آمد که این دو شخصیت مهم را که یکی در قله عرفان و دیگری در قله فلسفه بودند،مقابل هم قرار بدهم و داستان خودم را روایت کنم. این جرقه‌ای بود برای ذهن من.
حسام‌الدین مطهری افزود: نسخه اولیه «تذکره اندوهگینان» بازنویسی شد و بعد از دو سال به چاپ رسید. برایم بسیار جالب است که برخی از اتفاق‌هایی که برای شخصیت اصلی رمان می‌افتد برای من نیز بعد از نگارش و چاپ کتاب افتاد. تجربه این اتفاق‌ها برایم جذاب است.
آقای موحد یکی از حاضران که علاقه‌مند بود روایت «تذکره اندوهگینان» را روایتی واقعی و راست بداند، عنوان کرد: من با شخصیت عبدالله هم‌ذات‌پنداری کردم. البته کمی زبان برایم سخت بود. و از طرفی دوست دارم این تذکره واقعی باشد.
نویسنده در پاسخ عنوان کرد: من این سنت را از بورخس و اکو یاد گرفته‌ام. شما در کارهای این دو نویسنده مرز واقعیت و تخیل و جعلی‌بودن حوادث را با تردید در ذهن تان مرور می‌کنید. و دقیقاً در همان تردیدهاست که فضای داستان حضور پیدا می کند. در ارتباط با زبان نیز من باید به قرن پنجم برمی‌گشتم. هر داستانی زمان و مکان خود را دارد. از طرفی جنگ بین عقل و عرفان را داشتم. باید به خانقاه می‌رفتم. باید عبدالله را در هیئت چوپان در دشت نشان می‌دادم. در انتخاب زبان نیز قصدم به رخ کشیدن این‌که من زبان بلدم نبود. درواقع من نمی‌توانستم به زبان قرن پنجم بنویسم چون آن‌طوری زبان سخت‌تر می‌شد. بیهقی را خواندم و بعد از آن تفسیر سورآبادی را. این کارها کمکم کردند تا خود را در بافت آن زمان قرار بدهم. و درنتیجه با فاصله‌گرفتن از قرن پنجم، زبان قرن هفتم را برای نگارش اختیار کردم.
سندی مؤمنی یکی دیگر از حاضران درباره رمان به نکاتی اشاره کرد: این موضوع که جعل تاریخ را در بطن شیوه تاریخ‌نگارانه استفاده کردید، تمهیدی است که کاملاً فهم می‌شود. داستان، داستان شماست و از تاریخ در خدمت روایت خود استفاده کردید. از طرفی شما شخصیت اصلی خود را در مواجهه با سؤالی اساسی روبه‌رو کردید. امروزه روز انسان مدرنی که شهرنشین شده و زندگی ماشینی دارد مدام در عرصه نمایش است. به‌تعبیری در جلوت است و خلوتی ندارد. رمان شما قصد دارد مخاطب را به خلوت خود بکشاند که مهم است.
من با زبان رمان مشکلی نداشتم اما اشکالی در زبان شاگرد و استادِ کار، ایرج فولادوند دیدم. هر دو شخصیت، مثل هم و مانند باقی رمان که در قرن پنجم روایت می‌شود قلم زده‌اند. زبان رمان برایم قابل قبول است اما زبان این دو شخصیت نه. مسئله دیگر این‌که سفر عبدالله به آبادی‌ها در قالب حکایت روایت شده. چرا؟ چیزهایی که عبدالله می‌بیند پتانسیل خوبی برای روایت داستانی دارد.
نویسنده در پاسخ ابراز داشت: درباره زبان با شما موافقم. درباره نحوه روایت وادی‌های هفت‌گانه عبدالله، آشکارا قصد داشتم در این قالب روایت کنم تا نمادین باشد.
آقای حسینی یکی دیگر از حاضران در جلسه عنوان کرد: من اتفاقاً موافق زبان شاگرد و استاد هستم. چراکه برخی اوقات زبان یک اثر که مدت‌ها با آن مأنوس بوده‌ای، بر زبان نوشتاری شخص اثر می‌گذارد. این مسئله از شدت تأثیر زبان اثر خبر می‌دهد.
حسام‌الدین مطهری افزود: حرف شما هم منافاتی با حرف خانم مومنی ندارد با این توضیح که من قبول می‌کنم که باید زبان این دو نفر را کمی متفاوت‌تر می‌نوشتم.
در پایان حاضران از طراحی جلد (طراح جلد سعید ملک) و ویرایش دقیق کتاب (ویراستار کتاب دکترفهیمه شانه) صحبت به میان آوردند.
برشی از رمان:
یحیی به خنده آمد و گفت: نبشته را راز بسیار است. رازِ اکنون، رازِ آن دم که بر خوانیش و رازِ آن دم که بسیار بر آن گذشته باشد.

 



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1232 بار   |   دفعات چاپ: 259 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر