بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) بهنقل از روابط عمومی مؤسسه خانه کتاب، نشست «شعر فارسی» از سلسله نشستهای بررسی برخی از شاخههای علوم انسانی بعد از انقلاب، عصر شنبه 14 بهمنماه 1396 با حضور جمعی از پیشکسوتان حوزه ادب و شعر و سایه اقتصادینیا، پژوهشگر و بهعنوان سخنران در سرای اهل قلم برگزار شد.
سایه اقتصادینیا درباره وضعیت شعر فارسی پس از انقلاب 1357 چنین اظهار کرد: بنده به ابهامات و پرسشهایی از قبیل اینکه تا چه حد میتوانیم انقلاب اسلامی را سرفصل زمانی برای بررسی تغییراتی که در حوزه ادبیات ایجاد کردهاست، درنظر بگیریم؟ آیا این تغییرات آنقدر مهم، عمیق و گسترده است که بتوانیم آن را یک نقطه آغازگاه بگیریم؟ پاسخ مثبت میدهم.
وی افزود: بهنظر من انقلاب 1357 آنقدر تغییرات ایجاد کرده که بعد از 40 سال بتوانیم بگوییم «انقلاب پس از 57» اما این دید، نگاه تاریخ ادبیاتی است و نگاه ادبی نیست. اگر بخواهیم نگاه ادبی به تغییرات داشته باشیم باید این تغییرات را در فرم و محتوا بررسی کنیم.
این پژوهشگر توضیح داد: قوالبی قبل از انقلاب و در دوران معاصر وجود داشتند مثل «نیمایی»، «سپید»، «شعر حجم، شعر دیگر» و «موج نو» که به تثبیت رسیده بودند، سرایندگان متعدد داشتند و برحسب سرایندگان و مخاطبان در اوان انقلاب، برخی اوج و برخی دیگر رکود یافتند. این چهار دسته شعر ارابهای بودند که شعر فارسی را حمل میکردند.
اقتصادینیا بیان کرد: بعد از انقلاب تقریباً این چهار دسته تا اواسط دهه 60 همچنان ارابه اصلی بودند که شعر فارسی را حمل میکردند. از اوایل دهه 70 شمسی و بعد از آن (دهه 80) چند فُرم دیگر به وجود آمدند؛ جریانهای کوتاهمدت با سرایندگان و مخاطبان محدود به وجود آمدند مثل شعر حرکت، شعر فراسپید، شعر عکس، شعر معناگریز، شعر زبان و شعر تصویری.
وی ادامه داد: در عرصه شعر عروضی هم تغییراتی بود بهویژه این تغییرات از دهه 70 به بعد قابل مشاهده است که از آن میان میتوان به دو فرم مشخص غزل نو و غرل پُستمدرن اشاره کرد. این دو فُرم سرایندگانی داشتند و دارند. بهنظرم این دو دسته حتی مخاطبان خاصتر و بیشتری داشتند. به همین دلیل دفترانشان همچنان چاپ میشود.
اقتصادینیا در ادامه توضیح داد: بدونشک نیرومندترین قالب عروضی که توانست از مقطع انقلاب پرش کند، زنده بماند و همچنان پویایی خود را حفظ کند، قطعاً غزل است. از میان قوالب عروضی، غزل هم تعداد سرایندگان هم تعداد خوانندگانش از همه قوالب بیشتر است. شاعران این قالب بهطور مثال عبارتند از هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، منزوی و قیصر امینپور که اتفاقاً شناخت نسل نو از آنها پس از انقلاب رُخ داد.
وی ادامه داد: مثنوی در دفاتر قبل از انقلاب نیز وجود داشتهاست اما بهصورت تفننی و در حاشیه در دفتر شاعرانی مثل فروغ بود. از دیگر سرایندگان شعر در قالب مثنوی در پیش از انقلاب میتوان به اخوان و حتی ابتهاج اشاره کرد. اما بعد از انقلاب، مثنوی از حاشیه خارج شد و اتفاقاً در دفاتر بسیاری از سرایندگان مثل علی معلم، اصل قرار گرفت؛ بهعبارت دیگر، مثنوی بعد از انقلاب سرایندگان مشخصی پیدا کرد و دیگر از حالت حاشیهای خارج شد.
این پژوهشگر با بیان اینکه قوالب سنتی اغلب بعد از انقلاب سرایندگان مشخص پیدا کردند و اغلب تقویت شدند، عنوان کرد: رباعی و دوبیتی نه اینکه قبل از انقلاب وجود نداشتند اما باز به این صورت که مشخصاً رباعیسرا داشته باشیم، نبودند. قصیده هم قبل از انقلاب وجود داشتهاست مثل مظاهر مصفا اما باز دوباره این قالب هم بعد از انقلاب سرایندگان دیگر و مشخصتر پیدا کرد و تقویت شد مثل اسماعیل خویی.
اقتصادینیا بیان کرد: در شعر چهارپاره بعد از انقلاب تقریباً سراینده قَدَری سراغ نداریم. چهارپاره امروزه تقریباً مردهاست. شعر نیمایی هم علیرغم اوجی که در اوان انقلاب داشت، اما بعد از انقلاب با وجود اینکه همچنان سرایندگانشان زنده بودند، رو به نشیب گذاشت و رکود کرد.
وی ادامه داد: یکی از دلایل اُفت شعر نیمایی حرکتی بود که رضا براهنی کرد و آن انتشار رساله «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» در سال 1374 بود. در آن سالها، براهنی کارگاه و شاگرد داشت و بهاصطلاح برو بیایی داشت این دفتر توانست شعر نیمایی را ازآنجاییکه بود، چند پله پایین بیندازد.
این پژوهشگر افزود: شعر سپید بعد از انقلاب فرمانروای بلامنازع عرصه شعر فارسی است؛ آن قالبی که از همه پُرسرایندهتر و پُرمخاطبتر بود، شعر سپید است. این موضوع دلایل متنوعی دارد اما یکی از مهمترین آنها شخص احمد شاملو بود (نفوذ اجتماعی شاملو). دلایل دیگری هم داشت از جمله اینکه شعر سپید سرودن بسیار آسان بود (سادگی شعر سپید) برای سروردن این شعر، فقط تخیل شاعرانه کفایت میکرد و بهاصطلاح دیوار شعر کوتاه شد و هر کسی می توانست به این عرصه گام بگذارد.
اقتصادینیا اظهار کرد: معتقدم شاخه سالم و جان به دربرده از شعر سپید شاملو، سپید کوتاه نام دارد. شعر سپید کوتاه عموماً بازگوکننده یک درنگی در لحظه یا یک برداشت فلسفی از جهان است که پدر واقعی آن بیژن جلالی بود. در دهه 80 و تا میانه دهه 90 شعر سپید کوتاه فرمانروای کامل است. مثل اشعار شمس لنگرودی، سیروس نوذری، مسعود احمدی و حافظ موسوی.
وی ادامه داد: نماینده شعر حجم نیز یدالله رویایی است که همچنان نیز در قید حیات است. موج نو هم همینطور. نماینده شعر دیگر نیز بیژن الهی است که در سالهای اخیر اقبال ویژهای یافت. اما در این جریان، تغییری که قابل ذکر باشد، بنده ندیدهام؛ یعنی سرایندگان محدود و مخاطبان محدود داشت.
این منتقد ادبی بیان کرد: یکی از جریانهای کوتاهمدت که بعد از دهه 70 در شعر فارسی به وجود آمد عبارت است از شعر حرکت که ابوالفضل پاشا و مهرداد فلاح شروع کردند، بیانیههایی منتشر کردند و تعدادی هم آن را دنبال کردند اما بهواقع نمیتوان حتی یک سطر پیدا کرد که هدف و مضمون این نوع از شعر را بیان کند و فقط تعریف شاعرانه از شعر است. شاعران این جریان کوتاهمدت و حتی مخاطبان آنها فقط مبدع این نوع از شعر بودند و اصلاً تلاشی در جهت تبیین آن نکردند. باز من معتقدم که رضا براهنی بسیار کوشید تا به زبان ادبی تبیین کند که چه میگوید.
وی افزود: شعر معناگریز از دیگر جریانهای کوتاهمدت بهشمار میآید که علی عبدالرضایی در آن سالها مبدع آن بود و همچنان هم فعال است؛ از روی اسم این نوع شعر کاملاً مشخص است که هیچ معنایی نمیتوان برای این نوع از سبک شعر پیدا کرد.
اقتصادینیا بیان کرد: شعر عکس، شعر دیداری، شعر اجرایی، شعر متفاوط که محمد آزرم و لیلا صادقی با شور و حرارت فراوان این نوع از شعر را جلو میبردند، از بقیه جریانها، طرفداران بیشتری پیدا کردهاست که بهنظر من علت آن، این است که میشود یک معنا برایش پیدا کرد و بهاصطلاح میشود نیمچه پدر و مادری برایش پیدا کرد. شعر فراسپید و فراگفتار را نیز فرزاد میراحمدی درست کردهاست.
این منتقد ادبی اظهار کرد: بهنظرم غزل نو میتواند یک عاقبت بخیری داشته باشد که محمد سعید میرزایی، مریم جعفری، آذر مانی و حامد ابراهیمپور نمونههای خواندنی در این زمینه ارائه کردهاند.
اقتصادینیا با اشاره به ویژگیهای غرل نو، گفت: در غرل نو، محور عمودی شعر قوی است، خاصیت روایی دارد و معمولاً یک داستان از اول شروع میشود و تا آخر مخاطب را با خودش میبرد و درنهایت میشود از آن بهعنوان پتانسیلی در هنر نمایشی استفاده کرد. یکی دیگر از مشخصاتش این است که عموماً در حصر شعر عاشقانه نیست بلکه به مضامین اجتماعی، سیاسی و اعتراضی توجه دارد. به همین دلیل است که شاید در عصر جدید شنونده پیدا کردهاست. دیگر این که هنجارگریزی نحوی بسیار در آن دیده میشود و مشارکت خواننده در ساختن غزل، از خصوصیات غزل نو است.
وی درباره اینکه آیا انقلاب دگرگونکننده محتوا و درونمایه شعر شد بود یا نه؟، اظهار کرد: بعد از انقلاب، تغییرات زیادی در محتوای شعرها به وجود آمد اما معتقدم دو نوع تغییر محتوایی بسیار بارز هستند؛ یکی شعر دفاع مقدس و دیگر شعر زنان است.
اقتصادینیا توضیح داد: شعر دفاع مقدس از همان نخستین حمله عراق به ایران با همان خاصیت تهییجی و تبلیغی شکل گرفت. از میان شاعران این سبک میتوان به علی معلم، سلمان هراتی، قیصر امینپور و... اشاره کرد. این گروه از شاعران برای دفاع مقدس شعر میگفتند برخی از آنها صبغه ایدئولوژیک همسو با حکومت داشتند برخی دیگر نیز صبغه انسانی جنگ را بیان میکردند و برخی دیگر مضامین ملی و میهنی را دخالت میدادند. این شعر، حرکت کرد و بهتدریج در سالهای آخر جنگ، دچار یک دگردیسی شد و به شعر جنگ تبدیل شد. در دهه 70 نیز به شعر آنتیجنگ (شعر صلح) تبدیل شد.
این منتقد ادبی افزود: شعر زنان قبل از انقلاب در تسلط چهره فروغ بود و همچنان این تسلط پایدار است اما از دهه 70 و 80 یک گرایش دیگری در اشعار زنان قابل شناسایی است مثلاً اِروتیسم یکی از عناصر بارز آن است بهویژه در دفاتری که در خارج از ایران چاپ میشود.
وی عنوان کرد: یک اتفاق دیگری در شعر زنان بعد از انقلاب به وجود آمد و آن دوگانه سیمین ـ فروغ است که سیمین بهبهانی را بهعنوان یک چهره زنانه و فروغ را به عنوان یک چهره دیگر زنانه با کاربردهای متفاوت مقابل یکدیگر قرار دادند.
نشانی مطلب در وبگاه فصلنامه نقد کتاب: http://faslnameh.org/find-1.40.241.fa.html برگشت به اصل مطلب