ادوارد براون و ایران، تألیف حسن جوادی، تهران، فرهنگ نشر نو، 1396، 742 ص، 80.000 تومان، شابک: 978600743983.
بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه شهر کتاب نشست هفتگی شهر کتاب، سهشنبه 21 شهریور 1396 به نقد و بررسی کتاب «ادوارد براون و ایران» بهقلم حسن جوادی اختصاص داشت. در این نشست ایرج پارسینژاد، محمود جعفریدهقی و طهمورث ساجدی حضور داشتند.
ایران، سکرات مرگ و براون
در ابتدای نشست فایل ضبطشدهای از صدای مؤلف پخش شد؛ وی اهداف خود از صورتبندی این اثر و چگونگی شکلگیری آن را توصیف کرد؛ جوادی اظهار داشت: در سال ۱۹۶۲ که در کمبریج بودم، فرصتی پیش آمد تا با پسر ارشد ادوارد براون آشنا شوم؛ از او اجازه گرفتم، «نامههایی از تبریز»، یگانه کتابی را که پدرش نتوانست چاپ کند، ترجمه کنم و به چاپ بسپارم. این نامهها را عدهای از مشروطهخوان، زمان اشغال تبریز از سوی روسها، به تقیزاده و ایرانشهر فرستاده بودند؛ او هم آنها را به براون رسانده بود. براون نامهها را بهصورت کتابی درآورد، در تیراژ ششهزار نسخه آنها را چاپ کرد و بهصورت رایگان منتشر کرد. در این نامهها فجایع آن روزگار شرح شده است.
وی ادامه داد: در مقطعی دیگر با نوه براون آشنا شدم و توانستم به اسناد دیگری از او دست یابم. این کتاب براساس آن اسناد تألیف شده است. براون یکی از معدود مستشرقانی بود که صمیمانه و از ته دل با ایرانیها همدردی داشت؛ حتی وقتی تألیف جلد دوم «تاریخ ادبی ایران» با انقلاب مشروطه مصادف شد، آن را به کناری نهاد و به کارهای سیاسی و کمک به مشروطهخواهان (ازلحاظ مالی و سیاسی) مشغول شد و انجمن ایران را در لندن افتتاح کرد؛ او در اینباره گفت: درحالیکه ایران در بحران بسیار شدیدی بهسر میبرد و در سکرات مرگ است، من نمیتوانم خود را در ادبیات و شعر ایران غرقه سازم.
جوادی در انتهای سخنان خود با اشاره به مصادیقی متعدد، گستره فعالیتهای براون در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و ادبی و نیز جایگاه وی در میان مستشرقان و ایرانشناسان را تشریح کرد.
دلم تنگ میشود
پارسینژاد در ابتدا به شرح جایگاه دکتر جوادی درمیان ادبا و محققان ایرانی پرداخت و شرح مختصری از گستره فعالیتهای وی ارائه کرد؛ وی ازآنپس به گوشهای از فرازوفرودهای چاپ و نشر این اثر اشاره کرد و اظهار داشت: ادوارد براون از تبار ایرانشناسان بزرگ است؛ او چون مینورسکی تافتهای جدابافته است. وقتی شرح زندگیاش را میخوانیم دچار حیرت میشویم. او در بیستسالگی درپی جنگ میان روس و عثمانی ازخلال روزنامهها به عثمانی و زبان ترکی علاقهمند میشود. براون برای آموختن زبان ترکی به روستایی سفر کرد، نزد کشیشی رفت که استانبول را تجربه کرده بود و با زبان ترکی آشنا شد. او پس از آن دریافت زبان ترکی (در قیاس با فارسی و عربی) برایش دلپذیر نیست؛ درپی توصیه کشیش مبنیبر اینکه برای خوبآموختن ترکی باید عربی و فارسی را فراگرفت، به آموختن فارسی مشغول شد.
وی روند پرفرازوفرود آشنایی براون با ایران و فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را براساس برخی از دستنوشتههای او شرح داد و افزود: جالب توجه است، یک جوان انگلیسی حساس و روشنبین تمام ظرایف و نوسانات زبان فارسی را میداند، شعر را میفهمد، خلقوخوی ایرانیها را میشناسد و عاشق ایران و ایرانی بودهاست. متأسفانه ما در جوانی متأثر از تلقینهای چپ و حزب توده، همه امثال ادوارد براون و دوستش سیدحسن تقیزاده را عوامل امپریالیسم انگلستان میدانستیم. ما غافل بودیم که واقعاً براون در مسأله مشروطیت چقدر به آزادیخواهان کمک کردهاست. او برای شناساندن مدنیت و تمدن ایرانی و سهم ایرانیها در تاریخ بشری، مقالههای بسیاری در تایمز نوشتهاست؛ البته دوستان زیادی در پارلمان انگلیس داشتهاست که او را در این راه یاری رساندهاند. براون برای فشار به محمدعلیشاه بهمنظور بازگشت به مشروطه تلاش بسیار کردهاست.
پارسینژاد ضمن شرح مقاطع دیگری از زندگی براون و چگونگی ورودش به ایران، افزود: از یادداشتهای براون میتوان پی برد به اینکه او از سنین نوجوانی درحد یک زبانشناس به کتابهای زبانشناسی ایرانی علاقهمند بودهاست؛ از آنجمله میتوان به کتاب شیندلر یا کتاب معروف ادوارد براک (طبیب ناصرالدین شاه) اشاره کرد. او درباره زبانهای باستانی ایرانی نیز مطالعه بسیار داشتهاست؛ آنچنانکه میتوان گفت تمام آثار مطرح در این حوزه را خواندهاست. براون درپی سفر به مناطق مختلف ایران به گویشهای مختلف نیز توجه داشتهاست. این ایرانشناس برجسته درپی تحقیقات و سفرهای بسیار خود در محافل مذهبی مختلف نیز رفتوآمد داشتهاست؛ جالب توجه است که برخی، از گرایش او به بابیه گفتهاند که این موجب ناخرسندیاش شده، آن را تنها بخشی از تحقیقات خود معرفی کردهاست؛ براون حتی در محافل بابی و بهایی از نظرگاههای ایشان انتقاد میکرد.
وی در ادامه ضمن شرح برخی جزئیات از چگونگی ورود براون به ایران، گشتوگذار وی در شهرهای مختلف، توجه و دقتش در زبان فارسی و لهجههای مختلف و ملاقاتهای متعددش، چگونگی ورود او به تهران را تشریح کرد و اظهار داشت: براون بعد از دیدن شهرهای بااصالت ایران به تهران وارد شد و این شهر را بیاصالت و فاسد خواند. او از اینپس با افرادی چون فرهادمیرزا، مخبرالدوله، مشیرالدوله و سیدابوالحسن جلوه آشنا شد؛ میدانیم جلوه یکی از فلاسفه معروف ایرانی بودهاست؛ او از براون درباره برادران پریموت (که در دوبلین ساکن و متمایل به اوانجلیستها بودند) پرسید؛ اطلاعات دقیق جلوه از ادیان موجب حیرت براون شد. براون در تهران با دکتر تولوزان نیز ملاقات کردهاست؛ او کتابهایی در طب قدیم و طب اسلامی نوشته بود. براون به هرجا سفر میکرد با زبان فارسی، لهجههای مختلف، فرهنگ ایرانی و سلوک و سادگی ایرانیها بیشتر عجین میشد و آن را در یادداشتهای خود منعکس میکرد.
پارسینژاد در شرح رویکردهای سیاسی براون افزود: براون در رویارویی با افرادی چون سر ادوارد گری که کینه ایران و ایرانها را در دل داشت یا سر ریدر بولارد که نسبت به ایرانیها کارشکنیهای فراوان داشت، ایستادگی کرده، از ایران و منافع ایرانیها حمایت میکرد. او وقتی بعد از ماهها به تهران بازگشت و عزم بازگشت به انگلستان را داشت، تصریح کرد بر اینکه از بازگشت دلگیر است؛ او وقتی در کشتی روسی در دریای خزر مستقر میشود میگوید: من مثل بیگانهای هستم میان بیگانگان؛ دلم خیلی برای ایران و مردم ایران تنگ میشود.
در تقابل با کرزن
جعفری ضمن اشاره به فصلهای کتاب، شرح نکاتی درباره هریک از آنها را ضروری دانست و تصریح کرد: در بخشی از کتاب درباره ادوارد پالمر (یکی از معلمان براون) اشاره شدهاست. جالب توجه است که وی قرآن را ترجمه کردهاست که در مجموعه کتابهای «مقدس مشرقزمین» (بههمت ماکس مولر) چاپ شدهاست. در فصل دیگری به بحران ایران در زمان سفر براون به این کشور اشاره شدهاست. ایران بر سر راه روسیه به افغانستان و هند قرار دارد؛ ازاینرو امپراتوری بریتانیا تلاش میکند ایران به روسیه نزدیک نشود؛ روسیه نیز علاقهمند است به خلیج فارس دست یابد؛ بنابراین سرزمین ایران از سه جهت مورد تعرض و تهاجم است (روسها در شمال، انگلیسها در جنوب و خود دولت استبدادی).
وی ادامه داد: آنچنانکه گفته شد و براون نیز در کتاب «یکسال در میان ایرانیان» بر آن تأکید داشتهاست، او طی سفر خود به ایران به لهجههای متعدد فارسی توجه بسیار داشته است؛ او مقالهای با عنوان «شعر در گویشهای ایرانی» نوشتهاست که آن نیز چاپ شدهاست. در فصلی دیگر بر این امر تأکید شدهاست که براون یکی از پایهگذاران زبان فارسی در کمبریج است؛ این بسیار مهم است و بهنظر میرسد یکی از بزرگترین خدمات براون به فرهنگ و زبان فارسی بودهاست. براون هم فارسی و هم عربی و ترکی را بهخوبی میدانستهاست. در فصل دیگری نظرگاههای براون درباره تصوف نیز ایراداتی مطرح شدهاست که زندهیاد کسروی به او گرفتهاست؛ این فصل نیز بسیار جذاب است. کسروی بهواسطه ایراداتی که به تصوف و رویکردهایی از ایندست میگرفت، نوشتهها و آثار براون را چندان تأیید نمیکرد و گاه آنها را بهتندی نقد میکرد. اما براون تصور میکرد مشکلات انسانی باید راهحلی داشته باشد؛ او عرفان ایرانی را یکی از ابزارهای مهم برای حل معضلات فکری انسان میداند و بسیار به این موضوع در نامههای خود اشاره کرد.
جعفری تأکید کرد: براون درواقع یک مسیحی مؤمن بود که به اسلام احترام میگذاشت و در مذاهب مختلف آن بهعنوان یک پژوهشگر تحقیق میکرد. این رویکرد موجب برداشتهای نادرست هم شدهاست. در فصلی دیگر درباره حلقه استانبول، نکاتی مطرح شدهاست؛ گروهی از ایرانیها که در کار مشروطهخواهی بودند، درپی فشارهای استبدادی دولت بهناچار به استانبول مهاجرت کردند؛ استانبول گویا جایی است برای برخورد عقاید؛ براون همواره با آنها در ارتباط بوده، بهانحای مختلف یاریشان میرساندهاست. ازجمله این افراد میتوان به میرزاآقاخان کرمانی، میرزاحبیب اصفهانی و شیخ احمد روحی اشاره کرد. در بخشی دیگر از کتاب «ادوارد براون و ایران»، مؤلف از نظرگاههای براون درباره شرقشناسی گفتهاست؛ میدانیم شرقشناسان غالباً مشرقزمین را از بالا مینگریستند و معتقد بودند تمدن تنها در غرب است. براون بسیار به این رویه تاخته و بسیار بر این تأکید کردهاست که اگر شما به ملتهای مشرقزمین اجازه تصمیمگیری درباره سرنوشت خود را بدهید، حتی از غرب هم متمدنتر میشوند.
وی رویکردهای براون در اینباره را با جزئیات بیشتری شرح داد و ازآنپس گفت: براون به مشروطه ایرانی بسیار اعتقاد داشت و خوشبین بود؛ بهزعم وی ایران اگر مشروطه را بهدست میآورد میتوانست پیشرفت کند. پس از فتح تهران براون کمیته ایران را در انگلستان تشکیل داد؛ او دانشمندان و سیاستمداران را در این کمیته گرد آورد؛ آنها درباب مسائل ایران و حقوق ایران بحث میکردند. در فصلی دیگر از این اثر بر توجه به براون به ادبیات فارسی تأکید شده است؛ او به شعر معاصر و طنزهای اجتماعی دوره مشروطه بسیار اعتقاد دارد و بر آن است که این رویکرد یک انقلاب در شعر فارسی است؛ براون همچنین مطبوعات سیاسی ایران را بسیار حمایت میکرد و به معرفی آنها میپرداخت. در سالهای جنگ جهانی حلقهای در برلین تشکیل شد که بسیار جالبتوجه است؛ بسیاری از آزادیخواهان ایرانی چون تقیزاده، قزوینی، پورداوود، کاظمزاده و جمالزاده در آنجا گرده آمدند و روزنامههایی مثل «ایرانشهر» و «کاوه» را منتشر میکردند. براون از جنبههای مختلف مرتب به آنها یاری رسانده است.
جعفری به مقایسه میان براون و کرزن در کتاب اشاره کرد و در اینباره گفت: کرزن مقدمهای بر «حاجیبابای اصفهانی» نوشته و او را نمونهای از ایرانیها بهشمار آوردهاست؛ حالآنکه براون پاسخ بسیار خوبی (در مقدمهای دیگر) به آن دادهاست؛ بهزعم براون، ازآنجاکه کرزن با اغلب درباریان فاسد در تماس بوده، شناختی از مردم ایران نداشتهاست، قهرمان داستان خود را اینگونه گزینش کردهاست. فصل دیگری از کتاب به تاریخ ادبی براون اختصاص دارد؛ او سی سال از عمر خود را صرف آن کرد. تاریخ ادبی، شیوه تحقیق در تاریخ ادبیات را به ما آموخت؛ او در این اثر بهجای اینکه صرفاً به شرححال شعرا و نمونه اشعار ایشان بپردازد، اوضاع و احوال اجتماعی و مسائل مهم در این زمینه را درنظر آوردهاست.
وی در پایان برخی مؤلفهها و ویژگی کتاب محل نقد را برشمرد و ازآنپس افزود: اگر بخواهیم خدمات براون را دستهبندی کنیم، شناسایی، گردآوری و فهرستنویسی نسخههای فارسی، تربیت شاگردانی ارزنده در حوزه ادبیات و فرهنگ فارسی و همتگماردن در چاپ بسیاری از آثار برجسته فارسی از مهمترین آنهاست.
سیر معنوی یک ملت
ساجدی نیز در ابتدای سخنان خود مؤلفهها و ویژگیهای کتاب «ادوارد براون و ایران» را برشمرد، آن را خواندنی و بسیار مفید ارزیابی کرد و ازآنپس تصریح کرد: شهرت ادوارد براون در دنیا بهخاطر تاریخ ادبی او است؛ چراکه برای اولینبار روشی تازه را در صورتبندی این اثر بهکار گرفته و آن را توضیح دادهاست. ابتدا قرار بر این بود که براون «تاریخ ادبی» را در یک جلد بنویسد؛ اما وقتی سرفصلها را جمعآوری کرد، دریافت این امر ممکن نیست؛ معمولاً در تحقیقات بزرگ این اتفاق میافتد. «تاریخ ادبی» براون چهار جلد شد؛ اما جلد اول آن واقعاً شاهکار است. این کتاب چندی پس از جلد اول اساس «فقهاللغه ایرانی»، اثر گایگر آلمانی منتشر شد؛ در آن اثر همهچیز درباره ایران بهقلم افراد مختلف وجود دارد؛ براون ضمن اشاره به این اثر، آن را بهعنوان راهنمای خود برمیشمرد.
وی ادامه داد: تاریخ ادبی فرانسه با تاریخ ادبیاتی که امروز ما از آن میگوییم تفاوت دارد؛ هرمان اته خود میگوید، ما تاریخ ادبیات داشتهایم؛ حالآنکه با این نام نمیخواندیمش، آن را تذکره مینامیدیم که مشتملبر شرححال و آثار است. اما تاریخ ادبی در دنیا بیسابقه بودهاست؛ در فرانسه این کار را یک نفر صورت ندادهاست، بلکه آکادمی کتیبهها و علوم ادبی فرانسه آن را نوشتهاست. اعضای این آکادمی همواره چهل نفر بودهاند؛ آکادمی کار خود را از اواخر قرن هفده آغاز کرد و در قرن نوزدهم، پس از مواجهه با جنگهای جهانی آن را واگذاشت؛ پس از سیصدسال سی جلد از تاریخ ادبی فرانسه منتشر شد. در سطر اول جلد اول، معنا و مفهوم تاریخ ادبی تشریح شدهاست: تاریخ سیر معنوی یک ملت.
ساجدی تأکید کرد: این همان کاری است که ادوارد براون کردهاست. او در این اثر تاریخ اجتماعی و سیاسی و وضعیت مذهب را در نظر داشتهاست. پس از انتشار این اثر توجه ایرانیها به ایرانشناسی خارج از ایران یا فراملی جلب میشود؛ ایندست رویکردها تا پیش از آن برای ایرانیها ناشناخته بود. تاریخ ادبی تا قرن بیستم پیش میرود و حتی چند سوژه را برای اولینبار معرفی میکند که ایرانیها آنها را پی گرفتهاند؛ ازاینرو ما درمییابیم که میتوانیم خودمان هم کارهایی را صورت دهیم؛ این خود نکته بسیار مهمی است. براون فرصت نداشت به تمام دانشجویان و دوستان ایرانی خود رسیدگی کند؛ اصلاً چنین وظیفهای نداشت؛ اما راهحلی یافته بود؛ اینکه از آنها بهعنوان دستیار بهره بجوید. این یکی از مهمترین خصلتهای اوست. در این مقطع وضع ایران بسیار آشفته است و بسیاری از محققان و روشنفکران ایرانی به اروپا گریختهاند؛ براون این وضعیت را بهخوبی میدانست.
وی پس از شرح مصادیقی در تشریح موقعیت تاریخی جهان و ایران در آن مقطع تصریح کرد: براون با متانت وضعیت را پیگیری میکرد و کار خود را پیش میبرد؛ اما جنگ اول که واقع شد، روابط او با ادبای ایرانی (که در آلمان بودند) قطع شد؛ براون در این مقطع کاری از پیش نمیبرد؛ او خودش، خود را مطرح کرده بود؛ یک دانشمند بود و ازلحاظ سیاسی کاری نمیتوانست بکند؛ توانش در همین حد بود که برای حفظ موقعیت قطع رابطه کند. براون در جلد سوم در بخشی که به استیلای مغول اختصاص دارد از پانترکیسم گفتهاست که بهکوشش یک یهودی فرانسوی جعل شدهاست. او جلد چهارم را با دستی بازتر و تحقیقات بیشتر نوشتهاست؛ چراکه وضعیت یادشده سپری شده بود. بههرروی رویکرد او برای ما بهمثابه یک الگوست؛ امروز یک فرد نمیتواند بهتنهایی اثری مشابه تاریخ ادبی ادوارد براون تدوین کند. این چهار جلد که امروز یکصد سال از انتشار آن میگذرد یادگاری از سوی شخص براون است؛ دولت یا شخص خاصی از او نخواستهاست و ما از اینبابت باید از او شاکر باشیم.
وی در انتها برخی آسیبهای وارد بر کتاب را از حیث ویراستاری و مسائلی چون آن برشمرد.