در نشست معرفی و بررسی «پدرو پارامو» مطرح شد: پدرو پارامو ترکیبی از جریان سیال ذهن و رئالیسم جادویی است
| تاریخ ارسال: 1397/5/8 |
پدرو پارامو، نوشته خوآن رولفو، ترجمه کاوه میرعباسی، تهران، نشر ماهی، ۱۳۹۵، 176 ص، شابک: 1ـ274ـ209ـ964ـ978
بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مصطفی بیان در ابتدای این نشست به مضمون داستان اشاره کرد و گفت: «تِم اصلی داستان، ناامیدی است. امید هر شخصیت اصلی این داستان منجر به نابودی میشود. زیرا هیچیک از تلاشهای آنها برای رسیدن به هدفشان موفق نبودهاست. ارواح و ماهیت حقیقی نیز از مضامین مکرر در متن داستان است. هنگامی که خوآن پرثیادو به کامولا میرسد این شهر در تسخیر ارواح است. درحالیکه خودش خبر ندارد. حتی خواننده رمان هم نمیداند. این مضمون بهتدریج به راوی داستان و خواننده داستان تزریق میشود. بهعنوان مثال در یک قسمت خوآن پرثیادو تصور میکند دامینا زنده است تا اینکه به رفتار او مشکوک میشود و از او میپرسد: آیا شما زنده هستید؟ این برخورد نشان میدهد که بدانیم چه کسی مرده است؟ و چه کسی در کامولا زنده است؟».
این داستاننویس و منتقد ادبی به عنوان داستان اشاره کرد و توضیح داد: «پدرو پارامو که عنوان داستان است؛ هم شخصیت اصلی داستان است و هم میتواند یک نماد باشد. پدرو پارامو، شخصیت ضد قهرمان است. او خان کامولا است. هرزه و با زنهای کامولا در ارتباط است. همچنین عاشق زنی زیبا، پاکدل و بیگناه به نام سوساناست. پدرو پارامو، نماد نابودی آبادی به نام کامولا است. فردی که فرزندان زیادی تولید میکند و عامل مرگ خیلی افراد میشود. کامولا را از آبادی به ناآبادی تبدیل میکند. همچنین برای حفظ جان خودش به مقابله با ارتش انقلابیون میرود».
بیان در ادامه به ویژگیهای این رمان اشاره میکند: «تقسیم روایت، ویژگیهای فیزیکی شخصیتهای اصلی داستان و نجواها و توهمات شنیداری که توسط راوی اصلی داستان توصیف میشود و درنهایت انزوای انسانها، مرگ و تنهایی از ویژگیهای بارز این داستان محسوب میشود».
مجید نصرآبادی در این نشست گفت: «رمان پدرو پارامو از دو سبک ادبی، جریان سیال ذهن و رئالیسم جادویی بهره گرفتهاست و این خوانش رمان را سخت میکند و حداقل باید دوبار این رمان خوانده شود. زیرا نویسنده خیلی به صحنهپردازی و فضاسازی نپرداخته و بیشتر بر حول محور دیالوگ پرداختهاست. از قرن شانزدهم تمدنهای بومی مکزیک از سوی اسپانیاییها مورد حمله قرار گرفتند. اسپانیاییها توانستند تمدنهای آزتک و مایا را در مکزیک شکست دهند و این کشور را به تصرف خود درآورند. با وجود اینکه زبان رسمی مکزیک، اسپانیایی است اما هنوز افرادی هستند که به زبان بومیشان تسلط دارند و باورهای اسطورهایشان بسیار قوی است. تمدن مایا از تمدنهای قدیمی و غنی در مکزیک است که بنیان های اسطوره شناختی خیلی خوب و قوی دارد که رد و پاهای آنها را میتوان در ادبیات اسپانیایی زبانان آمریکای لاتین و مرکزی بینیم. رئالیسم جادویی، مبنا آن در همین اسطورههاست».
این مدرس و پژوهشگر فلسفه و ادبیات در ادامه توضیح داد: «در بسیاری کشورها حتی در کشور خودمان این تفکر و بینش اسطورهای پا برجاست. در بینش اسطورهای از ابزارهای علت و معلول برای شناخت جهان استفاده نمیکند. یکی از ابزارها و تکنیکهای بنیانهای اسطوره ای برمبنای مجاورت و مشابهت است. ما در ابتدای این رمان میبینیم که خوآن پرثیادو عکس مادرش را بههمراه دارد و بعد اینکه عکس مادرش را بیرون میآورد با سوزن و یا سنجاق سوراخ سوراخ شدهاست؛ سوراخهای نزدیک سر و قلب. این به تفکر اسطورهای برمیگردد حتی در بینش قدیمی خود ما هم هست. آن سوزنها قرار بوده از راه دور قلب مادر خوآن پرثیادو را تسخیر کند که این از تفکر اسطورهای است. در قوم مایا، جهان به جهان آسمانی، زمینی و زیرزمینی تقسیم میشود و معتقد بودند که انسانها همراه خودشان همذاتی دارند و این همذاتها توانایی این را دارند که با جهان زمینی و مردگان ارتباط برقرار کنند. ما ردپای این تکنیک و اسطورهای را در رئالیسم جادویی میبینیم».
نصرآبادی ادامه داد: «رئالیسم جادویی که در این رمان بهکار گرفته شدهاست درحقیقت همان نگاه و تفکر اسطورهای است که نویسنده مدرن امروزی سعی میکند آن را در داستانش بهکار ببرد. شاید ما امروزه فکر کنیم که روح از نگاه عصر روشنفکری وجود نداشته باشد و انسان همذاتی برای او نیست. اما چه انسان دینی چه انسان اسطورهای به روح و همذات اعتقاد دارد. نویسنده ما از ظرفیتهایی که در اسطوره وجود دارد برای خلق رمان استفاده میکند».
فروغ خراشادی در ادامه این نشست گفت: «من تصور میکنم هیچ سفری اتفاق نیفتاده هرچه هست در ذهن و ناخودآگاه خوآن پرثیادو رخ دادهاست. از همانجایی که بعد از فوت مادرش صداهایی میشنود، حالش عوض میشود، تغییراتی میکند و یکدفعه بدون هیچ مقدمهای در مسیر گاریچی قرار میگیرد. نکته اینجاست داستان با شخصیت آبوندیو شروع میشود و با آبوندیو تمام میشود. ضمن اینکه میگوید: آمدم به کامولا. انگار این آمدنِ، بیرون رفتن نیست؛ آمدن و عمیقشدن میباشد؛ این برداشت شخصی من است. خواب یا لایههای زیرین ذهن یا ناخودآگاه یا مرگ و یا هر عبارتی دیگری که در این دستهبندی قرار بدیم تناقضی با ساختار داستان ایجاد نمیکند. داستان دارای چند راوی است. الزاماً هیچ لازم نیست یک سفر فیزیکی اتفاقی افتاده باشد و مرگی رخ داده باشد و ما وارد جهان دیگری شده باشیم. همه این موارد میتواند فرورفتن به ضمیر ناخودآگاه فرد باشد».
این نویسنده و روزنامهنگار با اشاره به حوادث تاریخی و انقلاب مکزیک در دوران زندگی خوآن رولفو و تاثیر آن بر فضای رمان پدرو پارامو گفت: «خوآن رولفو با لحن طنزی تلخ و یک ریشخند به سراغ حوادث تاریخی و انقلاب میرود. انگار انقلاب و نتیجه انقلاب بهجای اینکه آبادانی به وجود آورد غارت را گسترش میدهد. گروههای انقلابی همدیگر را غارت میکنند. انقلابیون مردم را غارت میکنند. خوآن رولفو به بیعدالتی اعتراض نمیکند اما از وجود آن چه که بخشی از زندگی اش قرار دارد، رنج میبرد».
گفتنی است «خوان رولفو» از معتبرترین نویسندگان اسپانیایی زبان قاره امریکاست. شهرت رولفو برای مجموعه داستان «دشت سوزان» و رمان «پدرو پارامو» است که در صحنه ادبیات بینالمللی بسیار تحسین شدهاست. رمان پدرو پارامو از سوش نشر ماهی با ترجمه کاوه میرعباسی منتشر شده است.