بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی خانه اندیشمندان علوم انسانی نشست «در باغ هویت ایرانی» به همت گروه علوم سیاسی خانه اندیشمندان علوم انسانی و مجله «دربند» با حضور فرهنگ دکتر فرهنگ رجایی، دکتر حمید احمدی، دکتر حبیبالله فاضلی و دکتر شجاع احمدوند شنبه 20 مرداد 1397 در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
دکتر فرهنگ رجایی استاد برجسته دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی در این نشست اظهار کرد: هویت کیستی شما را مشخص میکند و آن کسانی که چیستی انسان را مشخص کردند و جرئت کردند بگویند انسان چیست جز مصیبت چیزی به بار نیاوردند. انسان فطرتاً قدرتطلب است و هابز میگوید انسان یک مصیبتی بیش از حد نیست. و هانا آرنت بهخوبی میگوید که چیستی انسان را فقط خدا میداند. وی اشاره کرد: باید بدانید چه کسی هستید و اگر تعریفی از کیستی خود بهصورت فردی و بینالمللی نداشته باشید نمیتوانید بازیگری کنید و درحال توسعه باشید و در آخر مصرفکننده میشوید و محصول جهانگیران خواهید بود. بنابراین بازیگری را جز با داشتن یک تعریفی از کیستی امکان ندارد.
رجایی تأکید کرد: هویت سه لایه دارد. لایه اول: تعریف من از خودم، لایه دوم: تعریف من از رابطه ام با دیگری، لایه سوم: تعریف من از رابطه کل وجود. تعریف این سه مورد باید مشخص باشد اگر معلوم نباشد شما نمیتوانید بازیگری کنید. وی ادامه داد: در تعرف هویت در درجه اول بهطور مثبت تعریف از مصالح میکند، به این دلیل که مصلحت بسیار اساسی است و سه لایه دارد: لایههای فردی، جمعی و همگانی میباشد که اگر رعایت نشود بهناچار در تعطیلی تاریخی فرد میماند و هیچکدام بر دیگری ترجیح داده نمیشود چون هر سه باید باشند. پژوهشگر علوم سیاسی افزود: تفرعن، تسلیم و زبوناندشی بسیار باعث سستی هویت خواهد شد. تفرعن جهانگیر است و زبوناندیشی تسلیم. اما کسانی که اعتماد به نفس دارند اهل حضور هستند و داشتن هویت یعنی اینکه برای خودت حضور قائل باشی. وی گفت: این مسأله مسئولیت همگانی دارد، دولت و جامعه و قاعده بازی باید معنایی داشته باشد که فرد بتواند با استفاده از آنها هویت خود را مشخص کند که اگر غیر این باشد عملکرد فرد واکنشی خواهد بود.
دکتر شجاع احمدوند، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی، درمورد هویت ایرانی با نگاه اندیشه باستانی گفت: درمورد هویت ایرانی نظریههای مختلفی نوشته شدهاست از جمله مهمترین آنها نظریههای آقای احمد اشرف است که در این کتاب به سه نظریه اشاره کردهاست. وی ادامه داد: نظریه اول: نظریه ناسیونالیسم رومانتیک است که یک نگاه کاملا افراطی به گذشته ما دارد و مفاهیم ملت و هویت ملی ایران امروز ما را ریشه در آثار و اسطوره ایران باستان میداند و هیچ چیزی را جز گذشته ما مورد توجه قرار نمیدهد. نظریه دوم: روایتهای مدرنیستی و پست مدرنیستی میباشد، که نگاهی تفریطی به گذشته دارد و معتقد است که بحث هویت ملی یک جعل و ساختهای است از یکی دو قرن پیش و پرداختن به گذشته ما را منحرف میکند. و نظریه سوم: روایت تاریخنگرانه است که پیوند میان دو نظریه قبل است و درست است که هویت ملی یک هویت جدیدی است اما یک هویت تاریخی است.
احمدوند تأکید کرد: درمورد نظریه تاریخی اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد که برخی معتقدند محصول دوره ساسانیان است و برخی معتقدند که محصول دوره قبل از ساسانیان (هخامنشیان و حتی ماد) میباشد. و من معتقد هستم که هویت ایرانی ریشه در رویکرد تاریخی دارد. وی افزود: اندیشه باستان ایرانی محصول دو ستون میباشد؛ اولی ادیان است که جلوه آسمانی اندیشه باستانی است و دومی اسطوره است که جلوه زمینی است. این استاد دانشگاه ادامه داد: اندیشه سیاسی باستانی بهدنبال این است که جلوهای از امر آسمانی را در زمین جاری کند و انسانی که در چنین جامعهای زندگی میکند بهنوعی در ارتباط با طبیعت و با نظم کیهانی و هستیشناسی است و جهانبینی حاکم بر این انسان، جهانبینی خیمهای است بدین معنا که نظمی بر فراز این هستی حاکم است و در ذیل این هستی فردی است بهنام شاه آرمانی.
وی در پایان گفت: اندیشه سیاسی باستانی ایران نوعی کپیبرداری از مفهوم شاه آرمانی است که نامش را نظریه ایرانشاهی میگذارم. این نظام ایرانشاهی چند ویژگی دارد که از جمله: «اشه»، که نماد نظم است و این نظام شاهی مبتنیبر چارچوب نظم کیهانی و هستی است. «وهومنه»، که بهمعنای پندار نیک است. «اسپندارمز»: بحث رضایت است. «امرتات»، مفهوم تداوم است و درواقع بیانگر موروثی حاکمیت است به این دلیل که بهمفهوم انتقال تجارب است. «هروتات»، نگاه کمالگرا و توسعهگراست و «خشتروئیریه»: نماد اقتدار است. این مفاهیم بنیادهای اندیشه ایرانی است که میتوان بررسی کرد که امروز ما چقدر از این مفاهیم انحراف داریم. ما این بحثها را مدیون نوشتهها و افکار فرهنگ رجایی هستیم.
دکتر حمید احمدی، استاد دانشگاه تهران، درباره انگیزههای نگارش آثار دکتر فرهنگ رجایی و دلایل پرداختن به موضوع هویت ایرانی و همچنین جریان شکلگیری تدوین این آثار ارائه اظهار کرد: سیاسیشدن هویت ایرانی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شروع شد، درواقع جریان خاصی با تکیه بر مسائل قومی شروع شد که باعث زیر سؤال بردن هویت و کیان ایرانی شدهاست. وی ادامه داد: کسانی که پاسدار این هویت ایرانی بودند با در اختیار داشتن توان مالی و قدرت با سیاستهای خود در هویت ایرانی برعکس عمل میکردند و از اویل دهه نود تا امروز تلاشهای بسیاری توسط نیروهای جامعه مدنی و روشنفکران و بهخصوص دانشجویان برای حفظ کیان و هویت ایرانی صورت گرفته شدهاست. وی افزود: دانشجویان و پژوهشگران در محل زندگیهای خود که بیشتر محل زیست اقوام ایرانی بود مانند کردی و آذری تلاشهای برای حفظ هویت ایرانی انجام دادهاند. درحالیکه سردمداران و مسئولان جامعه نسبت به هویت ایرانی بیتفاوت بودند. درواقع جامعه مدنی وظیفه خود را چه بهلحاظ تاریخی چه بهلحاظ تئوریک از طریق نوشتهها و چاپ نشریات بهخوبی انجام داده و جانبدار هویت ایرانی در تمام مشکلات بودهاند.
حمید احمدی تأکید کرد: مهمترین مسأله سیاستگذاری هویت است که به دولت برمیگردد. که متأسفانه در ایران دولت و نخبگان در سیاستگذاری هویت کوتاهی کردهاند. و راه سیاستگذاری هویتی جنبه فراملی داشتهاست یعنی مسأله ایران و ملت مغفول شدهاست. وی اشاره کرد: آنچه باید مورد توجه قرار گیرد لزوم اصلاح خود دولت و افراد نظام سیاسی است که باید به مسأله هویت ایرانی بها بدهند و در سیاستگذاری خود بر روی هویت سرمایهگذاری کنند. درحالیکه این سرمایهگذاری در ایران برمبنای هویت ایرانی نیست و برمبنای یکسری مسائل آرمانی است که جنبه فراملی دارد. وی در پایان گفت: افرادی چون فرهنگ رجایی در کشور کانادا و شهر اتاوا برای دفاع از هویت ایرانی و آشنایی نسل جوان مهاجر با این هویت ایرانی فعالیت کرده و او میکوشد آنها را با میراث ادبی ایران انس و الفت بدهد. اما آیا این تلاشها کافی است؟ متأسفانه جامعه یک راه میرود و نظم سیاسی در ایران به راه دیگری میرود!
دکتر حبیبالله فاضلی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، با نگاهی مثبت به آثار آقای دکتر فرهنگ رجایی گفت: یکی از نکات مثبت در آثار آقای فرهنگ رجایی، داشتن دانش علوم سیاسی و ماهیت اجارهنشینی این رشته است، درواقع جریان اصلی ایران متکی بر تجربه زیستی و تاریخ اروپای باختری و آمریکای جنوبی است که کارهای آقای فرهنگ رجایی اسیر این جریان نیست. درواقع تردد بین تاریخ، تجربه و جهان زیستی ایرانی است.
وی ادامه داد: از دیگر دیدگاههای مثبت کتابهای ایشان که نامش را کنش رابینهودی میگذارم؛ درواقع این است که کتابهای فرهنگ رجایی ضمن پرداختن به نظریهها، به متون کلاسیک میپردازد. و همچنین دعوت به تماشای بهشت میکند، یعنی ایشان بین ادبیات، سیاست و اندیشه سیاسی ارتباط برقرار میکند.
دکتر فاضلی افزود: از دیدگاههای مثبت این کتاب اهمیت راهبردی آن است یعنی هویت اندیشه ملی است. اهمیت کار ایشان در این است که هویت ایران بسیار مشخص است هم از زاویه اندیشههای پستمدرن و هم از زاویه گروههای تجزیهطلب میباشد. در برخی از اندیشههایش استعارهای بهکار رفتهاست. درواقع کمکگرفتن از مفاهیم و اصطلاحات ایرانی برای توضیح فرایند تکامل هویت ایرانی است و هویت ایرانی یک هویت غیرناسیونالیستی است. وی در کنار دیدگاههای مثبت به آثار ایشان انتقاداتی کرد و اظهار کرد: یکی از انتقادات وارده بر آثار ایشان این است که ایشان معتقدند رهیافتشان کلینگرانه است اما اندیشه سیاسی پساروشنگری و تفکیک و درپی کمیسازی است و نگاه جزئینگر نمیتواند به حقیقت راه پیدا کند، بایستی نگاه کلینگر باشد. درحالیکه در آثار ایشان جزئینگری دیده میشود تا کلینگری. فاضلی در پایان گفت: از دیگر انتقادات واردشده بر آثار ایشان این است که روحیه عرفانی دارد و گاهی احساس ضد عقل میشود. و ایشان تلاش میکند بین جماعتگرایی و لیبرالیسم و عرفان مولوی یک جمعی بزند. درحالیکه از لحاظ نظری تفاوتهایی دارند. ایشان به تاریخ مادی نمیپردازد و با خوشبینی از کنار آن میگذرد.